وبلاگی گروهی

۸۷ مطلب توسط «صالح» ثبت شده است

قیاسهای شیطانی

یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست

از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند

انسانهای الهی اهل مقایسه نیستن در امور دنیایی...

قیاس کردن در امور دنیا نتیجه غفلت هست 

چون کسی که اهل حضور هست دائم در پی حکمت وقایع هست و هیچ چیزی رو عبث نمی پنداره لذا قیاس براش معنا نداره

ادامه مطلب...
۲۴ تیر ۹۴ ، ۱۱:۳۴ ۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صالح

دل بشکسته

دلا باید دهان راه بسته داری ......    دلا باید تنت را خسته داری

که سالک را دهان بسته باید  .....    تن خسته دل بشکسته باید

یه روز توی برنامه حدیث سرو شنیدم که در مورد علامه طباطبایی میگفت: 

علامه و قتی به خدمت آقای قاضی در نجف رسید آقای قاضی به ایشون فرمودند:

شما به لحاظ عقلی بسیار قوی هستید فقط باید این عقل با سوز دل توامان بشه تا شما به منزل مقصود برسید (نقل به مضمون)

نمیدونم دلشکستگی چه حقیقتی هست که درهای ملکوت عالم رو به روی انسان باز میکنه... و حتی فوق ملکوت... آخه الله در قلب های شکسته هست

چون راه یافتن به ملکوت عالم شوخی بردار نیست... طهارت میخواد.. صدق و اخلاص میخواد.. سعه وجودی میخواد..

و این دلشکستگی همه اینها رو مهیا میکنه... یعنی هم انسان رو تطهیر میکنه .. هم خلوص انسان رو زیاد میکنه... هم سعه وجودی میده به آدم...

این چه حقیقتی هست خدایا....

ادامه مطلب...
۲۲ تیر ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۲۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صالح

لا یمسه الا المطهرون

در فهم و درک حقایق دین اصل بر طهارت هست و تحقیق و مطالعه و تفکر و استاد فرع هستن... اگر همه این فروعی که عرض کردم رو یکجا و در مرتبه اعلایش داشته باشیم اما اون اصل رو نداشته باشیم جز انباری از الفاظ و عبارات چیزی نخواهیم شد که این انبار بدون طهارت فقط و فقط به سود نفس اماره هست... و وای بر ما اگر این چنین باشیم...

اما اگر اون اصل که طهارت هست رو داشته باشیم و به دلایل گرفتاریهای زندگی و مشکلات نتونیم در اون فروع ذکر شده فعالیت درخوری داشته باشیم از اهل نجات خواهیم بود... البته این به این معنی نیست که تحقیق و تفکر و استاد اهمیت نداره بلکه بنده در مقام بیان جایگاه این اصول و فروع هستم...

پس اگر واقعا خواهان حقایق و معارف هستیم اهتمام خودمون رو باید به این اصل بیشتر کنیم چون نتیجه ای که از اون فروع عاید ما میشه به اندازه پیاده شدن این اصل (طهارت ظاهری و باطنی) در وجود ما هست.

مگر نه اینکه قرآن کریم وقتی خودش را در سوره واقعه وصف میکند بعد از اینکه میفرماید قرآن کتابی پر از اسرار و رموز (مکنون) هست میفرماید "لا یمسه الا المطهرون" یعنی این حقیقت مکنون را جز مطهرون درک نخواهند کرد.. حالا در تفاسیر هم میگن این "لا یمسه الا المطهرون" رو چه جمله دستوری بگیرین که یعنی "بدون طهارت (ظاهری) قرآن را مس نکنید" درسته، چه جمله خبری بگیرید که یعنی " جز مطهرون (ظاهری و باطنی توامان)آن را مس نخواهند کرد" این هم درسته...

خب طهارت ظاهری رو احتمالا همه میدونیم یعنی چه... وضو و طهارت از نجاسات و ...

اما طهارت باطنی یعنی چه؟...

ادامه مطلب...
۱۶ تیر ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۱۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صالح

صاحبان اسرار سَر میدهند اما سِر نمیدهند

سلام دوست بزرگوار

ان شا الله اگه توفیقی باشه بعد ماه رمضان مطلب بعدیم رو مینویسم

توی این ماه اگه قابل باشم به یادت هستم شما هم برادر کوچکت رو فراموش نکن

حتما بهتون سر میزنم

هر کجا یاد خدا بود تو را یادم هست

هر کجا ذکر خدا بود مرا یادآور

ادامه مطلب...
۱۹ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۳۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صالح

به وقتش...

به قیام عاشورا نگاه کنیم...

وقتی امام قیام میکند به واقع قیامتی بر پا میشود.... مگر نه اینکه یکی از اسامی روز قیامت یوم تبلی السرائر هست؟

قبل از قیام امام، کوفیان مشتاق امام بودند در اشتیاقشان هم اهل فریب نبودن... اگر تاریخ رو مطالعه کنیم میبینیم وقتی امام به سمت کوفه میرفتند از کاروانهایی که به مکه می آمدن احوالات کوفه رو می پرسیدن... یکی از کسانی که امام اوضاع کوفه رو از اون پرسید "بشر بن غالب" بود... بشر بن غالب عرض کرد به امام : دلهای کوفیان با شماست اما شمشیرهایشان بر شماست.... امام در پاسخش فرمود: این برادر کوفی راست میگوید.

پس ببینید... در اشتیاق و علاقه شان دروغ هم نمی گفتن...

براتون عجیب نیست؟ قبل از قیام کسی در فکر قتال با امام نبود بد از قیام و جریان اسارت هم همه از کرده خودشون پشیمون شدن حتی یزید... اما حین قیام!!!!... این قیام چی بود که همه اینقدر سرسختانه در کشتن امام و یارانش متحد شده بودن؟

اونها نمی دونستن قیام ولایت ، قیامت است... یعنی یوم تبلی السرائر هست... قبل وبعد قیام رذایل باطنیشون در ظرف وجودشون ته نشین بود فقط حین قیام، باطن اونها هم قیام کرد باطن های ته نشین شده اومد بالا... قیامت بود... یوم تبلی السرائر بود... آدم وقتی به این مسائل فکر میکنه از خودش وحشتش میگیره...


ادامه مطلب...
۱۲ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۱۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
صالح

گفتم فراق تا کی؟... گفتا که تا تو هستی...


گفتم که روی ماهت از ما چرا نهان است... گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است

گفتم که از که پرسم جانا نشان کویت... گفتا نشان چه پرسی ، آن کوی بی نشان است

.

.

گفتم فراغ تا کی؟ گفتا که تا تو هستی...

گفتم نفس همین است، گفتا سخن همان است

گفتم که حاجتی هست، گفتا بخواه از ما 

گفتم غمم بیفزا ، گفتا که رایگانست

گفتم ز فیض بپذیر این نیمه جان که دارد

 گفتا نگاه دارش، غمخانه تو جان است

ملا محسن فیض کاشانی

ادامه مطلب...
۰۵ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صالح