بسم الله الرحمن الرحیم

عکس دیده نشده از شهید ابراهیم هادی

خیلی وقت بود که از داش ابرام مطلب ننوشته بودم و عکس نذاشته بودم در فانوس جزیره ، خیلی دلم تنگ شده بود خودم ، آخرین بار همین ماه رمضان بود که افطار منزل شهید هادی بودیم اما خاطره جدیدی دستگیرمان نشد.

راستش با این که کتاب سلام بر ابراهیم رو دارم اصلا کتاب رو نخوندم ، شاید چند صفحه ، همه خاطراتی رو هم که از ایشون بلدم یا مستقیم از خانواده یا از همرزم‌های شهید شنیدم.

دفعه قبل از این دیدار که منزل شهید بودیم خواهر شهید یه خاطره‌ای رو از شهید نقل کردند که کمی شیرین هست و به دلیل این ایام مطرح میشه که لبخند زده شود

خواهر شهید گفتند ، با اصرار زیادی که به ابراهیم انجام شد برای زن گرفتن بالاخره ابراهیم رو راضی کردیم که بریم یه جا براش خواستگاری و هماهنگی لازم برای حضور انجام شد.

وقتی که رفتیم خواستگاری ، ابراهیم با همون لباسهای جنگ اومد خواستگاری و حاضر نشد که لباس مرتب تری بپوشه ، بعد از حضور قرار شد که ابراهیم با دختر کمی صحبت کنند ، ابراهیم رو راهنمایی کردند به سمت اتاق تا دختر خانم هم بروند و باهم در اتاق صحبت کنند.

ابراهیم رفت سمت اتاق و چند لحظه بعد که دختر رفت سمت اتاق ، برگشت و گفت کسی داخل اتاق نیست ، وقتی جویا شدند ، دیدند پنجره اتاق بازه و احتمالا ابراهیم فرار کرده است .

شب که جویا شدن از ابراهیم ، گفته بود که من نمیخوام این دختر منتظر من بمونه و در این انتظار ...

روحش شاد ...

این عکس: سالها توی نگاتیوهای شهید علی کلهری مانده بود و عکاس گفته بود کیفیت چاپ نداره و چاپش نکرده بود ، چند سال اخیر خواهر ما پیگیر شده بود که هر جور کیفیت داره عکاسی این نگاتیوها رو چاپ کنه و این عکس و چند عکس دیگه که ناب هستند از شهید علی کلهری و شهید ابراهیم هادی به دست اومد.

شهید علی کلهری سمت چپ داش ابرام هستند ، همون که سرش رو بانداژ کردند.

چون پست طولانی میشه پست جداگانه ای از شهید علی کلهری در آینده ای نزدیک منتشر خواهم کرد . ان شاالله