وبلاگی گروهی

۸۷ مطلب توسط «صالح» ثبت شده است

یک سوال ساده...

یکی از دوستان ابراز نگرانی کردند که این سوال ممکنه در اذهان ایجاد شبهه کنه باید عرض کنم که یکی بودن امام در هر عصری به شهادت تاریخ و عقل و نقل یک مسئله روشن هست و جای هیچ شک و شبه نیست و از بدیهیات است. پاسخهایی هم که دوستان دادند همه درست بوده منتها بنده خواستم اون ماموریت امام که نوعا مغفول واقع شده را بیان کنم که ان شاالله اگر صلاح بود در مطالب بعدی.

 


ادامه مطلب...
۰۸ شهریور ۹۳ ، ۰۸:۰۰ ۲۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صالح

زندگی سعی یست بین صفا و مروه


داستان سعی بین صفا و مروه را که از آیین حج است همه میدانید قطعا داستان حضرت هاجر و حضرت اسماعیل را هم همه میدانید

همه میدانید حضرت هاجر وقتی دید اسماعیلش از تشنگی تلف خواهد شد در تکاپوی آب افتاد در کوه یا تپه صفا سرابی از آب دید و به سوی آن دوید وقتی رسید دید سرابی بیش نبود سپس چشمش به دامنه کوه مروه افتاد بگمانش آنجا آب میدید و دوان دوان به سمت کوه مروه رفت اما آن هم سراب بود. گویا چند بار هم این کار را تکرار کرد. اما در نهایت آب از زیر پای اسماعیل جوشید.

این آیین را در حج انجام میدهند... چرا؟.. برای زندگی روزمره ما چه درسی دارد؟ چرا جزء شعائر شد؟... چه اصلی را میخواهند القاء کنند؟... آیا تا کنون توجهمان را جلب کرد؟

البته همه مناسک حج اسراری دارد اما مدتیست این مطلب جلوه دیگری برام داره

قبل بیان مطلبم نکته ای در مورد تفسیر آفاقی و تفسیر انفسی آیات و احادیث و شعائر عرض کنم

ادامه مطلب...
۰۱ شهریور ۹۳ ، ۰۸:۰۰ ۱۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صالح

چرا با ولایت ماندن سخت است؟.... چرا؟

حقیقتا خودم هم نمی تونم جواب این سوال رو بصورت دقیق بدم اما یکی دو تا داستان واقعی میگم بعد نکته ای رو مطرح میکنم:

 

سال 65 وضعیت جنگ در ایران بسیار بحرانی شده بود بسیاری از فرماندهان جنگ دیگر نمی دانستند چه تدبیری باید به کار ببرند عده ای از مسئولین جنگ رفتند نزد آیت الله کشمیری و گفتند آقا شما اهل کرمات و مقامات هستید آیا نمی توانید صدام را سر جایش بنشانید؟ اوضاع در جبهه ها بسیار بحرانیست... آیت الله کشمیری اخمی کردند و با تشر فرمودند :" آآآآآقا!!! مملکت صاحب دارد( منظور امام زمان بود) خودش دارد می بیند..."

آنها هم مایوس برگشتند. حال اینکه از دست آقای کشمیری بر می آمد تصرفی بکند چه اینکه از دست امام خمینی هم بر میآمد چه اینکه از دست بعضی از رزمنده ها هم بر می آمد... اما بی اذن دست تصرف نبردند در جنگ... هرگز...

داستانی دیگه رو از تذکرةاولاولیای عطار میگم:

ادامه مطلب...
۲۵ مرداد ۹۳ ، ۱۶:۳۳ ۱۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
صالح