وبلاگی گروهی

۴۲۲ مطلب توسط «رزمنده» ثبت شده است

الکی نگو!!

می گفت یه بنده خدائی با پژو 206 مسافرکشی می کرده...

همین که 4 نفر را سوار می کنه، مسافرها می بینند که اوه اوه اوه، چقدر داره تند میره!!

اولی میگه آقا داری خیلی تند میری ها...

راننده میگه تا حالا 206 داشتی؟

میگه نه...

میگه پس ساکت باش و بشین سر جات!!

نفر دوم اعتراض می کنه و همون جواب را می شنوه..تا می رسه به نفر چهارم که میگه بله 206 داشته ام...

راننده میگه پس تو رو خدا بگو ترمزش کدومه؟!!


حالا داستان ماست...

ادامه مطلب...
۱۸ بهمن ۹۳ ، ۰۸:۰۰ ۲۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رزمنده

ظرف کلامت چیه؟

شروع کرد به غر غر کردن که من اینو نمی خوام!! از اون ظرفه می خوام!!

سرم را برگردوندم ببینم چی شده که دیدم اون سر سفره، نشسته و به هیس گفتن ها و "فرقی نداره که" گفتن های مادرش توجه نمی کنه و دیگه داشت بغضش می ترکید!!!

ادامه مطلب...
۲۹ دی ۹۳ ، ۰۸:۰۰ ۲۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رزمنده

خوابی یا بیدار؟!!!

زمستون خیلی سردی بود...

رسیدم خونه رفتم کنار بخاری تا گرم بشم....کم کم چشم هام سنگین شد و همون جا خوابم برد....

خواب بودم که حس کردم دستم یه کم می سوزه!!! اما قابل تحمل بود!!!!!!

خلاصه یه ساعتی خوابیدم و وقتی بیدار شدم دیدم دستم چقدر می سوزه!!!!!یه نگاه کردم بهش که دیدم اوه اوه اوه...چنان تاولی زده که بیا و ببین...

نگو اون موقع که تو خواب دستم می سوخت اتفاقاتی می افتاده که خواب باعث شده بوده دردش را حس نکنم....و شاید بهتره بگم دردش اونقدر برام اهمیت نداشته و تحمل می کردم...

و همین درد، وقتی بیدار شدم اونقدر شدت گرفت که اثرش به وضوح مشخص بود....


تفکر نوشت:

ادامه مطلب...
۲۲ دی ۹۳ ، ۰۸:۰۰ ۳۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رزمنده

یا ایها المسلمون اتحدوا...

دوسال زمان برد تا جورچین را حل کرد!!!

بهش گفتند چرا اینقدر طول کشید؟!!

گفت نه اتفاقا، خیلی خوب پیش رفتم!!!

گفتند چطور؟

گفت آخه روش نوشته بود سه تا پنج سال!!!

ادامه مطلب...
۱۵ دی ۹۳ ، ۰۸:۰۰ ۲۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رزمنده

مبارزه همچنان ادامه دارد...

بعد از اینکه واقعه ی عاشورا رخ داد، خیلی ها به خودشون اومدند و اظهار پشیمانی کردند...حتی توابین شکل گرفت...نمی خوام بگم این ندامت ها در پیشگاه خدا، اجری نداره ...نه اصلاً..اما می خوام عرض کنم در مقایسه با کاری که 72 نفر کردند، شاید هیچ باشه...به قول اون بنده خدا که گفت "تقوا و بصیرتت سر جای خودش ،اما عمل به موقع هم باید داشته باشی وگرنه تقوا و بصیرت به تنهائی نمی تونه مانع تو بشه که شب عاشورا، حسین را تنها نذاری..."

حالا عاشورا تمام شد....برخی حادثه را درک کردند و برخی فهمیدند...

و دسته سوم کسانی بودند که در درک و فهم اون لنگ می زدند....

سوال اینجاست...دشمن با این سه دسته، چه برخوردی می کنه؟

ادامه مطلب...
۰۸ دی ۹۳ ، ۰۸:۰۰ ۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رزمنده

خادم الرضا بمان...

می گفت تو ایام اربعین که میری کربلا اونقدر به زائر امام حسین احترام میذارند و بهش خدمت می کنند که زبان از بیانش قاصره...

طرف میاد با التماس ازت می خواد که جوراب هاتو بدی بشوره...میگی نه..اشک تو چشمش جمع میشه و اونقدر قَسَمت میده که تسلیم میشی...

هم خجالت می کشی هم نمی خوای ناراحتش کنی...

حالا آخر صفر که میشه برو مشهد...

یه بنده خدائی می گفت زائر اومده پیش من که فلانی پیاده اومدم تا مشهد...درِ سه تا خونه را زدم که یه ذره آب بگیرم بهم ندادند!!

البته همه اینطور نیستند ها...مخلص مشهدی های با صفا هم هستیم اما یاد یه خاطره ای افتادم...

ادامه مطلب...
۰۱ دی ۹۳ ، ۰۸:۰۰ ۳۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رزمنده