وبلاگی گروهی

۸۲ مطلب توسط «افسر جنگ نرم» ثبت شده است

قدم سی ام ... دَم فرو بند ... !

حضرت علی علیه السلام می فرمایند:


هر که کلامش زیاد شود---> اشتباهاتش زیاد می‌شود

و

هر کس خطایش زیاد شود--> شرم و حیایش کم می‌شود

و

آنکه حیایش کم شود-->ورع و پرهیزگاری‌اش کم شود

و

هر کسی خداترسی‌اش کم شود--> قلبش می‌میرد

و

آنکه قلبش مُرد-->

ادامه مطلب...
۱۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
افسر جنگ نرم

قدم بیست و نهم ... کلاس بندگی ...

      الـــــــــــهی !

 

 

           بر هر دیوار که تکیه داده ام ،

             

                  بر سرم آوار شده است ...

                 

                               تکیه گاهم  تویی ...

  

                                         

        الـــــــــــهی !

 

 

                      از هر چه می گذرم دلبستگی ها رهایم نمی کنند !

 

                         این کالبد خاکی ، عجیب روحم را در خود فشرده است ...

    

                               ریه هایم از هوای تعلق پر است !

 

                                        یاریم کن تا از همه چیز بگذرم ...



امشب لیله الرغائب است ... شب آرزوها ...


ادامه مطلب...
۰۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۸:۴۰ ۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
افسر جنگ نرم

قدم بیست و هشتم ... عنوان ندارد!!

مثل زنبور بی عسل نباشیم ...

چه بگویم برای این قدم ؟!

به جز شرمندگی عنوانی ندارد!


ادامه مطلب...
۲۷ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۳۵ ۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
افسر جنگ نرم

قدم بیست و هفتم ...ای برادر تو همان اندیشه ای ...

در خلوت به پشت دست خودم خیره شدم! بله؛ به پشت دست خودم نگاه می‌کردم به چینش و نحوه ورود رگها از ساعد به مچ دست خوب دقت کردم و اندیشیدم که طراح و سازنده این دست حتماً محاسبات و دلایل خاصی داشته که مچ و پشت دست ما را اینطور طراحی کرده است! به مسیری که رگها از زیر پوست می‌پیمایند، دقت کردم. دیدم در فواصل معین و دقیقی از مچ دست، برخی رگها به سطح پوست نزدیک شده‌اند؛ برخی دو شاخه شده‌اند؛ برخی هم قطرشان کمتر شده است؛ برخی آنقدر به سطح پوست نزدیک شده‌اند که می‌توان آنها را لمس کرد؛ برخی از لابلای تاندونهای انگشتان به درون بافت گوشتی نفوذ کرده و به عمق فرو رفته‌اند؛ برخی مانند رگی که به انگشت اشاره وارد می‌شود از ناحیه فوقانی (روی انگشت) وارد شده و دقیقاً از ابتدای استخوان اول انگشت اشاره با کم شدن قطرش، منشعب شده است و همینطور ادامه پیدا کرده است. همین سیستم در مچ و پشت دست راست هم تکرارشده است؛ کاملاً یکسان.البته این ظاهر قضیه است که به قول معروف من داشتم به «چشمِ سَر» می‌دیدم!

ادامه مطلب...
۲۰ فروردين ۹۴ ، ۰۹:۲۷ ۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
افسر جنگ نرم

قدم بیست و ششم ... ناگهان چقدر زود دیر می شود!

امروز :

بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین     کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس

شهید «سید قادر موسوی» یک روز قبل از شهادتش، در عملیات «کربلای پنج» بر سر مسئله ای، با یکی دیگر از بچه های بسیج درگیری لفظی کوتاهی پیدا نمود. ایشان بعد از این که همه چیز ختم به خیر شد، دائم خودش را با ناراحتی خطاب قرار می داد و می گفت: «لعنت بر شیطان! معلوم نیست فردا کی مرده ، کی زنده است و ما آدمی را از خودمان رنجاندیم...»

آنقدر سر این مسئله معذب بود که سرانجام به سراغ آن بسیجی رفت و دلش را به دست آورد. شهید «سید قادر موسوی» روز بعد در مأموریتی که گردان «جعفر طیار» برای شکستن خط مقدم دشمن رفته بود، به لقاءالله پیوست...

**************************

سیم خاردار 26 :

ادامه مطلب...
۱۳ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
افسر جنگ نرم

قدم بیست و پنجم ... زبان سرخ سر سبز را می دهد بر باد !

لقمان حکیم که از بیهوده گویی خواجه سخت ناراحت بود،به دنبال فرصت بود که او را بیدار کند.

روزی مهمانی گرامی بر خواجه وارد شد.به لقمان گفت که گوسفندی ذبح کند و از بهترین اعضای آن غذایی مطبوع درست کند.

لقمان از زبان و دل گوسفند غذایی درست کرد و بر سفره گذاشت.

روز دیگر خواجه گفت:گوسفندی را ذبح کن و از بدترین اعضای آن غذایی درست کند.این بار نیز غذایی از دل و زبان گوسفند آماده کرد.

خواجه از کار او متحیر شد،پرسید:چگونه است که این دو عضو،هم بهترین و هم بدترین اعضا هستند؟

لقمان گفت:ای خواجه! دل و زبان، مؤثرترین اعضا در سعادت و شقاوت هستند؛چنانچه دل را منبع فیض نور گردانی و زبان را در راه نشر معرفت و اصلاح بین مردم در آوری،بهترین اعضا و هر گاه دل به ظلمت فرو رود و کانون کینه و عناد گردد و زبان به غیبت و فتنه انگیزی آلوده شود از بدترین اعضا خواهند بود.

خواجه از این سخن پند گرفت و از آن پس به اصلاح خویش پرداخت.

ادامه مطلب...
۰۶ فروردين ۹۴ ، ۰۹:۲۵ ۱۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
افسر جنگ نرم