امروز :

بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین     کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس

شهید «سید قادر موسوی» یک روز قبل از شهادتش، در عملیات «کربلای پنج» بر سر مسئله ای، با یکی دیگر از بچه های بسیج درگیری لفظی کوتاهی پیدا نمود. ایشان بعد از این که همه چیز ختم به خیر شد، دائم خودش را با ناراحتی خطاب قرار می داد و می گفت: «لعنت بر شیطان! معلوم نیست فردا کی مرده ، کی زنده است و ما آدمی را از خودمان رنجاندیم...»

آنقدر سر این مسئله معذب بود که سرانجام به سراغ آن بسیجی رفت و دلش را به دست آورد. شهید «سید قادر موسوی» روز بعد در مأموریتی که گردان «جعفر طیار» برای شکستن خط مقدم دشمن رفته بود، به لقاءالله پیوست...

**************************

سیم خاردار 26 : تند خویی کردم .

به نظر من واقعا اگر به گذران بودن عمرمون توجه کنیم دیگه دلمون نمیاد با تندخویی کردن دل کسی رو بشکنیم.

و اما تند خویی ممکن است دلایل متفاوتی داشته باشد از جمله حسادت ...نظر شما چیست؟!

*************************

تلنگر نوشت : این قافله عمر عجب می گذرد !

چقدر زود 13 روز گذشت ...