- فردا امتحان چی داری؟

- ریاضی

- اوه اوه اوه اوه..

قطع به یقین این صحبت را همه ما حداقل یه بار در عمرمون شنیدیم...

ریاضی؟...وای وای وای...خب چرا؟

مگه این ریاضی بخت برگشته چه گناهی مرتکب شده که از همون اول، باهاش انقدر جنگ و دعوا داریم؟

این در حالیه که ریاضی دانان، بیشتر از خود ادبا، عاشق ادبیاتند...و بیشتر از خود هنرمندان، عاشق هنر...

چون منطق ادبیات و منطق هنر را بیشتر درک می کنند و بنابراین علاقه شون از روی منطقه و بعد احساس...و همین موجب پایداری این احساس میشه...

اما به دلیل ذهنیت بدی که از ریاضی وجود داره، افراد می ترسند سمتش برن...و این خیلی بده...

آقا در 20 خرداد امسال، فرمودند:

آماری که به من داده‌اند نشان میدهد که مثلاً حدود پنجاه درصد داوطلبان کنکور رشته‌ی ریاضی کاهش پیدا کرده است. این برای آینده‌ی کشور خطرناک است
ما این رشته‌های مهمّ علوم پایه را -بخصوص مثل ریاضی را یا فیزیک را- برای آینده لازم داریم. اگر چنانچه داوطلبانِ اینها کم باشند و هجوم بشود به رشته‌های درآمدزا که حالا یک پولی و شغلی بلافاصله در اختیار انسان میگذارد، این [موجب] مشکل است.


یه مثال بزنم...

الان همه ما بلدیم بخونیم و بنویسیم...اما یه نفر که بلد نیست وقتی یه نوشته جلوش بذارند، وحشت داره...چرا؟...چون بلد نیست...چون اصلا تلاشی نکرده که یاد بگیره...

حالا همه ما مفاهیم ساده ریاضی را بلدیم...مثل شمردن، جمع و تفریق و امثالهم...اما اگه گفتند سینوس فلان چیز، چی میشه به وحشت می افتیم؟ چرا؟...چون اصل موضوع را درک نکردیم و کاربرد اونو نمی دونیم...

شمردن چرا راحته؟

اگه خاطرتون باشه ما اعداد را تقسیم می کردیم به چند مجموعه:

طبیعی، حسابی، صحیح، اعشاری، گویا، گنگ(اصم) و حقیقی


خب این اسم ها از کجا اومده؟

اعداد طبیعی بر اساس اونچه در طبیعت وجود داره ایجاد شده...مثلا یه درخت، دو درخت، سه تا درخت و ...

اگه چیزی در طبیعت نباشه، بشر ذهنینی هم راجع بهش نداره پس براش تعریفی هم نداره...بنابراین اعداد طبیعی، از یک شروع میشن و کامل هم هستند...خورده و اینها ندارند...یعنی میشه 1و 2و 3و 4و ...

حالا بنده یه کتاب دارم، میدم به شما، چند تا کتاب برام می مونه؟...هیچی...این هیچی، شد صفر...و این گونه بود که عدد صفر، ایجاد شد...به علت حساب و کتاب...

پس اعداد حسابی، شدند: 0 و 1و 2و 3و 4و ...

دمای هوا تغییر می کنه...گاهی میره رو به گرما و گاهی رو به سرما...تا کجا رو به گرما میره؟ تا کجا رو به سرما میره؟...جواب دقیقی نمیشه براش داد...در واقع نمیشه یه مقداری را به عنوان کف کار حساب کرد و بقیه را با اون سنجید...پس مرکز را می گیریم همون صفر و از دو طرفش تا هر جا خواستیم می تونیم پیش بریم...به این میگن اعداد صحیح که میشه:

...و 2+و 1+و 0و 1- و 2- و ...

خب همیشه که ما اینقدر دقیق نمی تونیم عددها را بگیم که...مثلا داری کیک می خوری...یه دونه کیک...یه نفر می رسه...چیکار می کنی؟ نصف کیک را میدی به طرف...این نصف کیک، یعنی یه عدد خورده....پس اعداد اعشار هم داریم...

حالا صد تومن پول، جایزه می بری، تو هستی و دو تا رفیقت...تصمیم می گیرید بین همدیگه تقسیمش کنید، هر کاری کنی، نمی تونی دقیق تقسیم کنی چون به یه ذره کوچک هم شده، اضافه میاد...به این میگن گنگ...

دیدی چه راحت بود...مرحله آخر اینکه همه اینها را بریز تو یه مجموعه...بهش بگو مجموعه حقیقی...یعنی هرآنچه عدد می تونی تعریف کنی....


بنابراین ریاضی در همه زندگی ما جاریه اما مظلوم واقع شده...

و اما از دست برادران سینوس...تانژانت و کتانژانت و کسینوس(لبخند)

در توضیح نام این عزیزان! در ویکی پدیا، نوشته شده:

"در متون سانسکریت، از نام‌های جیوا (به معنی وتر) و کوجیوا برای نام‌گذاری دو تابع اصلی مثلثاتی (سینوس و کسینوس) استفاده می‌شد. در برگرداندن به زبان عربی، جیوا به جیب تبدیل شد که البته در فارسی هم مورد استفاده قرار گرفت. دانشمندان مسلمان، سایر توابع مثلثاتی را نیز می‌شناختند و آن‌ها را نام‌گذاری کرده‌بودند. جدول زیر، نام‌های به کار رفته برای توابع مثلثاتی در متون دانشمندان مسلمان را نشان می‌دهد:

نام قدیم در فارسی معنی نام نام امروزی
جَیْب گریبان سینوس
جَیْبِ تمام گریبان پُر کُسینوس
ظِلّ، ظِلِّ معکوس سایه تانژانت
ظِلِّ تمام، ظِلِّ مُسْتَوی سایهٔ پُر کُتانژانت
قاطع، قطر ظِلّ بُرنده سِکانت
قاطع تمام بُرندهٔ پُر کُسکانت

دانشمندان اروپایی که متن‌های عربی را به لاتین ترجمه می‌کردند، جیب را به صورت جَیب می‌خواندند (که به معنی خلیج است). بنابراین آن را به سینوس (که واژه‌ای لاتینی به معنی خلیج است) برگرداندند."


شکل سینوس را دیدید؟


قرآن می فرماید:

" إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا..."

یعنی همون موقع هم که فکر می کنی تو چاه افتادی، نا امید نباش...تلاش کنی از چاه بالا میای...


بعد دیگه این به خودت بستگی داره که دوباره تو چاه بیفتی یا نه، وضعیتت را بهتر کنی....به اون هم میگن تابع نمائی صعودی(لبخند)