وقتی صحبت از اعمال ام داوود میشه استرس این را داری که نکنه وسط کار برسی و از انجام کل اعمال محروم بمونی...
بعد وقتی می رسی و اتفاقا سر وقت هم می رسی هنوز تو ذوق زود رسیدنتی که وسط قرآن خوندن میگی وای خسته شدم!! چرا تموم نمیشه؟!!

بعضا چرت می زنی؟!!!

به هر حال با هر افتان و خیزانی که هست اعمال را انجام میدی و با خودت میگی حتماً حتماً باید به مراد دلت برسی!!
اما وقتی نمی رسی میگی ای بابا، این اعمال ام داوود هم اونقدرها که فکر می کردیم جواب نمیده!!!
غافل از اینکه همون موقعی که داری چرت می زنی، همون موقعی که حواست پرته، در سوره ی اسراء داره تذکر میده که

                                                          "...و اوفوا بالعهد انّ العهد کان مسئولاً"



می گفت طرف با معشوقش در جائی قرار ملاقات گذاشتند...

رفت سر قرار....نشست اما دید معشوق نیومد...خوابش برد...

وقتی بیدار شد دید چند تا گردو کنارشه...

فهمید هنوز باید بره دنبال گردو بازی نه اینکه ادعای عاشقی بکنه....

حالا داستان ماهاست که حالا حالاها باید گردو بازی کنیم نه اینکه مدعی بشیم که مثل ام داوود، اعمال انجام میدیم....
داوود ما نمیاد تا زمانی که ما عامل نباشیم به اندرزهای الهی....