یادمه در کودکی، تلویزیون، یه آقائی را نشون می داد که تازه مسلمان شده بود و می گفت که شیعه ی جعفری است و راجع به اینکه برتر از این شریعت، شریعتی را پیدا نکرده صحبت می کرد..

یادمه به مادرم گفتم: ما هم شیعه ایم؟

مادرم گفت: بله شیعه ی دوازده امامی هستیم..

و من با ناراحتی گفتم: چرا شیعه ی جعفری نیستیم؟!! این آقا الان گفت شیعه ی جعفری بهترینه...

و مادرم خندید...

اون روز بود که دو زاری ما افتاد که شیعه ی اثنی عشری همان شیعه ی دوازده امامی و همان شیعه ی جعفری است...

بعدها که بزرگتر شدم خوندم که باید همه ی معصومین را یک انسان تصور کنی که در هر دوره بنا به شرایط، عملکرد متفاوتی داره..

زمانی باید صلح کنه و زمانی باید جانانه بجنگه...

در دوره ای باید سکوت 25 ساله داشته باشه و در دوره ای به تربیت شاگرد بپردازه...

در برهه ای از زمان، به اسارت بره و در برهه ای دیگر، از نظرها، غائب بشه...

اما جای بسی تاسف که برخی این مهم را درک نکردند و نمی کنند و فقط تا بخشی از این مسیر را همراه او، پیش رفتند و می روند...

تا چهارمین قدم...تا ششمین قدم...تا هشتمین قدم...

در قدم ششم بود که افکار و عقاید مختلف غربی و سیاسی به یکباره هجوم آوردند و اگر نبود حجت خدا، خدا می داند که چه بر سر بشریت می آمد..

حجت خدا در قدم ششم فرمود:"اگر تنها یک سخن از کلام ما را عملی کنید، شما را بس است.."

و من به دنبال سخنی از او بودم که به این کلام رسیدم :"اگر زمان مهدی را درک می کردم، همه ی عمر خادمش بودم...."

و دعای عهدی که سفارش کرد به قرائتش...

و من به سفارش او و ضمانت او، عهد می بندم که عهد بخوانم و عهد نشکنم با موعود دوازده

چرا که پیش از این، صادق آل محمد فرمود: او خواهد آمد....