یاناصرنا

توفیق شد با چندتا از بچه‌های شهدای مدافع حرم رفتیم یه اردوی دو روزه ...

عصر بود، منتظر ماشین بودیم برگردیم پایین و حرکت کنیم به سمت تهران، رو به منظره زیبای جنگل نشسته بودیم سه نفری با رفقا

نهال (فرزند شهید مدافع حرم مهدی قاضی‌خانی همون که وقتی سه سالش بود رفت پیش آقا گفت از این عمامه‌ها میخوام ولی صورتیش و آقا براش کلاه صورتی خرید فرستاد) اومد نشست روبرومون که با ما صحبت کنه الان ماشاالله خانمی شده برای خودش و نزدیک ۱۲ سالشه ...

راجع به امام زمان عج سئوال میکرد و این که وقتی ظهور کنه چطوری میشه و چطوری نمیشه ...

رفقا داشتن جوابش رو میدادن و من نگاه میکردم و فکر میکردم ...

یهویی پرسید امام زمان عج ظهور کنه شهدا هم میان ؟

جواب داد بله شهدا برمی‌گردن

یهویی گفت

اینقدر دوست دارم اون روز باشم و یه کمی بابام رو ببینم و بغلش کنم، آخه من چیزی ازش یادم نیست ...

خیلی دلم ریش شد، خیلی بهم ریختم ...

میدونی ماها قدر یه چیزایی رو نمی‌دونیم واقعا

.

یه بچه‌ای هم وقتی باباش رو خواست براش تو طَبَق ... آه