.
| یا من یسمی بالغفور الرحیم |
الهی
ضیافتت، به نیمه اش، رسیده...
و ما، غرق در بوسه های مداوم توییم!
میدانم مهمان خوبی نبوده ام...
اما،
به لبخند های بی همتایت قسم،
تو شاهکارترین میزبان عالمی!
مرا ببخـــش؛
دلبرِ همه چیـــز تمامِ من!
مرا ببخش که غفلت و نادانی ام، مرا به گناه کشانده...
اما دلخوشم...
چرا که تو خود را با صفات غفور و رحیم بر ما شناسانده ای...
چرا که میدانم تو همیشه چنان ندیده میخری،
که گویی میان من و تو،
هیــچ نقطه تاریکی، جلوه نکرده است!!
انگار نه انگار که سراپا گناهم....
و همین نادید گرفتن هایت،
چنان مرا دلباخته ات کرده،
که تصور جاماندن از مغفرتت نیز، نابودم می کند!!
این ماه رمضان،
می‌شود
پاکم کنی؟...
پی نوشت:
سلام.
طاعات تون قبول باشه إن شاء الله.
نصفش تموم شد! ):
به خودم نگاه میکنم، میبینم این دو هفته فقط گشنگی و تشنگی تحمل کردم... یا فوقش دو صفحه قرآن بیشتر خواندم.
خوش به حال کسایی که روزه میگیرن، حقیقتا... خوش به حال شما!
منم دعا کنید، خواهشا....
**********************************
میلاد نوشت! :
روزی آب و سفره ی نان منی، حسن!
ماهِ مبارکِ رمضان منی، حسن!
آنکس که پیش پای شما خم نمیشود،
در خانه ی فرشته هم آدم نمیشود!!
آقای من! بدون توسل به نام تو،
حالی برای توبه فراهم نمیشود....
دست مرا بگیر و به سمت خدا ببر!
چیزی که از بزرگیتان کم نمیشود...
تبریک نوشت:
فرداست میلاد، اما من دستم از اینجا کوتاهه!! (؛
پس امروز میگم: میلاد مولا جان مون مبارک!! (((:
آرزو نوشت:
آخر یه روز شیعه برات حرم می سازه...
حرم برای تو شه کرم می سازه...
)’:
به زودی زود، با نابودی آل سعود، إن شاء الله.
**********************************
بعدا نوشت!! :
امروز خیلی پر حرفی کردم، شرمنده...
تازه کلی چیزا رو میخواستم، اما نگفتم! اما این یکی رو باید بگم:
ღ*•.¸ســـــــائِلُ الزَّهــــرا¸.•*´ღ
