بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

در مطلب قبلی خیلی خلاصه وار و تیتر گونه به بعضی از مطالب اشاره داشتیم... سعی میکنم که توی این مطلب کمتر پراکنده بشم و روی هر مبحثی که باز میکنم بیشتر تمرکز کنم و کامل تر بنویسم...

از ابتدای خلقت، خداوند همیشه اولیای خاص خودش رو از پیامبران گرفته تا امامان و... رو در میان مردم آورد تا انقلابی رو صورت بدهند، انقلابی که موجب این بشود که جهان را حقانیت حکومت کند... قضیه همیشه به اینگونه بود که این رهبران می‌آمدند، و افرادی جذب این رهبران میشدند یا بعد از اون رهبر یا وسط کار، مردم پا پس میکشیدند... دلیلیش این بود که مردم ظرفیت این نوع هدایت رو نداشتند...اما قضیه‌ای که همیشه ثابت بوده این بود که زمانی که مردم پای کار ایستادن و تمام تلاششون رو برای احقای حق انجام دادند، خداوند هم به صورت ویژه ای کمکشان کرد و همیشه به صورت اعجاز آوری پیروز میدان میشدن...

هر چند کلی مثال در کل تاریخ وجود داره برای گفتن و شرح این مورد ولی من همیشه به جنگ بدر اشاره میکنم. این جنگ یک نمود بزرگ پیروزی حق در برابر باطل هست... اگر اشتباه نکنم حضرت علی بود که میگفت: ما در جنگ بدر تعدادمون از دشمن به مراتب کمتر بود... بعضی از ما لباس رزم کامل و سوار بودیم بعضی ها سوار نبودن ولی تجهیزات داشتیم و... بعضی هامون تنها چیزی که داشتند تیکه چوبی بود که در بیابان پیدا کرده بودن، خلاصه هر کی هرچقدر توان داشت برای شرکت در این جنگ فراهم کرد... (لازم به ذکر هست که این روایت عین روایت نیست و مظمون روایت هست). اتفاقی که در جنگ بدر افتاد این بود که به صورت اعجاز آوری مومنین پیروز این میدان شدن، دلیلش هم جمله ای هست که من بولد کردم. یعنی با تمام توان اومدن وسط...

یعنی اونی که هیچی نداشت هم رفت یه چوب آورد تا با شمشیر بجنگه، شاید با خودمون بگیم که چوب چه فایده‌ای در برابر شمشیر میتونه داشته باشه؟‌ ولی اون شخص با خودش فکر کرد و گفت که درسته چوب شمشیر نمیشه،‌ ولی از دست خالی بیشتر هست و من میتونم فعلا همین کارو بکنم...

اما در جنگ احد این اتفاق عکسش افتاد، مسلمان ها جنگ پیروز شده رو باختن،‌ دلیلش هم این بود که بعضی از افراد وظایفشون رو انجام ندادند...

 

اما یک موضوع دیگه هم هست، همونطور که گفتم وقتی مشکلی وراد میشه بر حق طلبان، اگر از تمامی ظرفیت موجود حق استفاده بشه اون اتفاق معجزه اسا برطرف میشه، اما چند سوال، به نظر شما چرا وقتی ابرهه به کعبه حمله کرد خدا با ابابیل به از خونه خودش محافظت کرد ولی در زمان یزید که این حمله دوباره تکرار شد و با منجنیق افتادن سر کعبه، خدا هیچ عکس‌العمل فوری انجام نداد؟

چرا یه زمانی حضرت ابراهیم رو انداختن در آتیش و آتیش گلستان شد، ولی زمانی که امام حسین رو کشتن اتفاق خاصی نیفتاد؟

چرا یک بار خدا برای نجات جان پیامبر از اعجاز استفاده میکنه؟ و در غار رو با تار عنکبوت و لانه پرنده مسدود میکنه تا پیامبر جانش حفظ بشه، ولی بار دیگر توی جنگ احد پیامبر تا مرز کشته شدن پیش میره و اعجازی رخ نمیده؟

جواب همه این نوع سوالات، در دو کلمه تنهایی و یار هست...در تمامی دورانی که اعجاز رخ داد، اهل حق تنها بودند، و در تمامی زمانی که این اتفاق افتاد اهل حق یارانی داشتند که یارانشان کوتاهی کردند...

 

حضرت مهدی(عج)، یکی از نام های مقدسشون، بقیةالله هست... بقیةالله معنیش میشه ذخیره خدا،‌ تا حالا فکر کردید که چرا چنین اسمی روی این امام معصوم هست؟ دوباره بر میگردیم به پارگراف اول، خداوند اولیاء خودش رو میفرسته تا جهان به سمت این بره که حق بر جهان حاکم بشه، این وسط مردم چون ظرفیت این موهبت را نداشتن، یا وسط راه یا آخر کار خراب میکردند... همه کشته یا گرفته شدن از میان مردم، چون شکر نعمت نکردند این مردم...

خداوند حضرت بقیةالله رو در میان مردم ناشناس قرار داد (نمیخوام بگم از میان مردم برداشت)، تا اینبار اتفاقی عکس اتفاقات تاریخ بی‌افتد... اینبار قرار است مردم ابتدا ظرفیت خودشون رو بالا ببرند، به ظرفیت مورد نظر که رسیدند، رهبری به سویشان بفرستد که از ظرفیت نهایی هدایت بهره ببرند...

 

بازم احساس میکنم زیاد شد!

بقیه باشه برای بعد!

ممنون میشم نظر شما رو هم بدونم...

موفق و موید باشید

در پناه حق

یاعلی