بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سال 57 رسما انقلاب اسلامی وارد فاز جدیدی از خودش شد! یعنی حکومت داری... خیلی ها تصور میکردند و میکنند که چون حکومتی جابجا شد به معنی پایان یافتن یک انقلاب می‌باشد... و این حجم از دشمن تراشی با جهان کاری بس بیهوده و بهتره بگم کاری بسیار بد میباشد که موجب عقب افتادگی کشور شد...(همین اول بگم که اصلا نمیخوام که منکر وضعیت بد موجود در کشور بشم)

اما واقعا انقلاب اسلامی یعنی چی؟ آیا انقلاب برای مردمی بود که حکومت وقت اجازه نمیداد که آنها نمازشان را بخوانند و روزه‌بگیرند و یا اینکه یه مسجد بروند و یا سایر مراسم مذهبی خودشون رو برگزار کنند؟ و حکومتی رو خواستند که اجازه این کارهارو بهشون بده... (همه میدونیم که چنین چیزی نبوده و همه این اتفاقات در قبل انقلاب هم انجام میشد)

اسلام (اللخصوص تشیع) یک سبک زندگی کامل هست، و همچنین نماینده انحصاری حقانیت! (إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلام )، زمانی که خدا گفته دین نزد من اسلام هست،‌ مردمی هم میان میگن ما میخوایم انقلاب اسلامی کنیم معنی این حرف اینه که میخوایم حکم الهی رو در جهان شکوفا کنیم...

پس زمانی یک انقلاب اسلامی به پایان میرسه که حکم الهی در جهان حکومت کنه... اما سوال اینجاست،‌ که چجوری این اتفاق رقم خواهد خورد؟

مردم جهان چگونه به حقانیت اسلام پی خواهند برد و چگونه خواستار حکومت الهی بر خودشان خواهند شد؟

جوابش واضحه: با دیدن یک حکومتی که بر این مبنی تشکیل شد و شاهد پیشرفت های این حکومت تازه تشکیل شده بر مبنای احکام الهی باشند...

(هرچقدر فکر میکنم میبینم این مطلب نمیتونه مطلب کوچیکی باشه و فکر میکنم قلم منو هی با خودش بکشه! )

اما آیا یک حکومت که با مبنای تمدنی جدیدی تشکیل شده یک شبه میتونه خودشو اثبات کنه؟

اصلا یک حکومت انقلابی که قراره انقلابی در جهان ایجاد کنه،‌ با چه خطراتی میتونه نابود بشه؟

جنگ،‌از دست دادن نخبگان،‌آشوب های تجزیه طلبی،‌ تروریست های خیابانی،‌ تحریم،‌ مجدادا کشتن دانشمندان، فساد داخلی،نفوذ در مسؤلیت های بالا و اقتصاد خراب و از این دست ضرر های اجتماعی...

خب سال 58 رسما حکومت اسلامی شروع شد، بعدش پشت به پشت و روز به روز مشکلاتی بر این انقلاب عارض شد... هر کدوم از مسائلی که در بالا ذکر شد،‌ به خودی خود میتونه یک حکومت رو به زانو در بیاره، اما هنوز پابرجاست...

اما یک مسئله‌ی دیگه، در کشور دو جریان مدیریتی وجود داره: 1: مدیریت انقلابی 2: مدیریت لیبرالی (کاری به حزب های سیاسی ندارم)

در نوع مدیریت انقلابی بیشتر جوان‌هایی که طرز فکر انقلابی دارند مدیریت امور و اجرا رو به دست دارند... در طرز تفکر مدیریت لیبرالی همیشه نگاه افراد به غرب بوده و منافع شخصی و گروهی خودشون رو در نظر دارند...

دقیقا این انقلاب ما هم در هر جایی که تفکر انقلابی حضور داشته موفقیت چشمگیری رو داشته(بازم تاکید میکنم به شخص کار ندارم و فقط مدنظرم طرز تفکر برام مهمه)

برای نمونه مدیریت انقلابی موجب ساخت سامانه باور 373 و امثالهم میشه و مدیریت لیبرالی موجب تولید پراید...

مدیریت انقلابی موجب ازادشدن کشتی ایرانی توسط بریتانیا میشه و بر اقتدار کشور می‌افزاد و مدیریت لیبرالی موجب پر شدن قلب راکتور اراک و همچنین تهدید نظامی کشورهایی در سطح امارات و عربستان علیه ایران میشه!

اصلا مهم نیست که مدیریت دستگاه دیپلماسی با چه شخصی هست، آقای ظریف یکبار انقلابی عمل میکنند یک بار لیبرالی... ولی تفاوت نتیجه‌ی این دو عملکرد کاملا فاحش هست...

خب مطمعنا مطلب خیلی زیاد شد و احساس میکنم اگر بخوام جامع حرف بزنم همینقدر دیگه هم باید بنویسم! و مطمعنا از خروجی مطالعه کمی برخوردار خواهد شد... چون دوست ندارم یدفعه جمعش کنم مطلبو خیلی از مطالب شهید بشن!

انشاالله ادامشو توی پست بعدی مینویسم...