تقریبا دیشب آخر وقت بود که دیدم ای دل غافل فردا شنبه است...هیچی ننوشتم!!! از بس همه کارها در هم شده دیگه حساب روزها از دستم در رفته!!!
با خودم گفتم صبح، بعد از نماز می نویسم...صبح شد...نماز را که خوندم، گوشیمو برداشتم که بنویسم اما نورش چنان هیپنوتیزمم کرد که نصف نوشته ها را تو خواب نوشته بودم(لبخند)
تازه همون اولی ها را هم با غلط املایی!!!
 خلاصه این شد که گفتم تا ظهر می نویسم اما ظاهرا توفیق نیست امروز....
داستان، شده داستان اون بنده خدا که می گفت ای وای دوباره مدرسه م دیر شد...

چند سال پیش، شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و آلها، خدا توفیق داد رفتیم بیت رهبری...تا شروع مراسم فرصت داشتیم و با بچه های دور و بر صحبت می کردیم...این صحبت ها همانا و رفاقت چند ساله ما همان...هر کدوم مال یه شهری هستند...دیگه هم نشد حضوری همدیگه را ببینیم ها چون یا اونها نمی تونستند یا ما امکانش را نداشتیم...
تا اینکه دو هفته پیش یکی از همین بچه ها زنگ زد که فلانی اومده م شهر شما و بیا ببینمت...
یه جلسه ویژه راویان جوان راهیان نور بود...
ما هم به عنوان همراه بردند جلسه...حالا تصور کنید ما از همه جا بی خبر!!(لبخند)
چند نفر از رزمنده های زمان جنگ که الان راوی بودند اومدند صحبت کردند و تشکر و این تشکیلات...
بعد یکی از این بنده خداها که آخر سر اومد گفت "من فقط یه سوال دارم... علت اینکه جذب نیرو تو این بخش، تقریبا صفره چیه؟"
چون جلسه متشکل از بسیج طلاب و دانشجو و کارمند و اینها بود...
ایشون می فرمود "علت چیه که افراد نمیان تو این وادی ها؟!! از شهدا خوششون میاد اما دوری و دوستیه...چرا؟"

نکته ای که جالب بود این بود که هیچ کس حرفی نمی زد؟!!!
این شد که ما طبق عادت دیرینه منبر رفتن!!! رفتیم بالا در حالی که چشم رفقای عزیز، از تعجب تا منبر!! اومده بود جلو...

همون اول، اعترافاتم! را انجام دادم که ما تو این جلسه نه سر پیازیم و نه ته پیاز اما حالا که توفیق اجباری! شده یه نکته عرض کنم و اون نظم بچه مذهبی هاست...

نظم که نباشه، من مخاطب نمی ذارم به پای تنبلی اون فرد بلکه می ذارم به پای فعالیتش تو این امور...
دیدم طرف گفت بله بله...نکته خوبی بود...
اما این بنده خدا یادش نبود بگه فلانی" به عمل کار برآید به سخندانی نیست" 
 و امروز شرمنده مخاطبین شدم....


ولی سوال این بنده خدا،قابل تامله....

پی نوشت:
فردا اخرین یکشنبه ماه ذی القعده و دحو الارضه...نماز این روز فراموش نشه..
برای ما هم دعا کنید..
واقعا هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستم(لبخند)