میخوام از بانویی بنویسم که عظمتش همواره حقارتم را برام برجسته کرد

اما قبلش چند سوال دارم:

آی صالح...

آی آقای مدعی جهاد فی سبیل الله....

آی خانم مدعی جهاد فی سبیل الله...

چقدر در راه خدا از خودت گذشتی؟... چقدر هزینه دادی؟... چقدر خودت رو خرج خدا کردی؟...

آی کسی که یه فشار کوچک بهت میاد گوش فلک از فریادهای جانسوزت پر میشه... آسایش ازت گرفته بشه آسایش اطرافیانت رو میگیری...

زیر آسمان همین دنیایی که من و تو با هزاران ادعا، فریاد اهل حق بودنمان گوش فلک رو پر کرده کسانی هستن خاموش و بی ادعا تمام هستی شان را برای خدا هزینه کردن...

از چیزهایی گذشتن که من و خیلی از شماها ممکنه برای حفظش هر حقی  رو نا حق کنیم...

قبل از این که در مورد این بانو بگم از یه آقایی باید براتون بگم:


----------------------------------------------------

سید در ابتدای انقلاب جوانی کم سن و سال بود اما مذهبی و شیفته حضرت امام...

سید با شروع جنگ به میدان نبرد میرود و در همان سالهای آغازین جنگ به شدت مجروح میشود و خانه نشین میشود

دو پایش را از دست میدهد و نخاعش آسیب میبیند... دیگر باید بقیه زندگی را با ویلچر سر کند...


سید میماند و خدای سید و دردهای گاه و بیگاهش و تنهایی هایش...

سید در زمان جنگ همرزمی داشت که در اون سالها به شهادت رسید که اون زمان این همرزم سید، خواهر کوچکی داشت... در شرایط فعلی سید اون خواهر همرزم شهیدش، خانمی شده بود که وقت ازدواجش بود.

بانوی عظیم داستان ما همین خواهر شهیدی هست که خودش تصمیم میگیرد با همه کمالات و محاسنی که داشت با این جانبازی که نگه داری از او همسر سابقش را از پا در آورده بود ازدواج کند.

خانواده این بانو به شدت مخالف این ازدواج بودن... مگر دخترشان چه اشکالی داشت؟

جمال نداشت که داشت... تحصیلات نداشت که داشت... عاقل و با خرد نبود که بود...

خب دخترشان میتوانست با یک جوان مذهبی سالم و تحصیلکرده ازدواج کند هم دنیا داشته باشد هم آخرت...

خب حق داشتن مخالفت کنند... چون برای دخترشان آرزوها داشتند



روزی که این بانو با سید بزرگوار ما ازدواج کرد ، سید ما روی ویلچر بود و بعضی از کارها مثل غذا خوردن رو خودش میتونست انجام بده

اما امروز که بیشاز  پانزده سال از ازدواج سید و این بانو میگذره سید دیگه روی ویلچر هم نیست بلکه برای همیشه باید روی شکم دراز کش باشه

پنجه دستهاش مشت شده و دیگه باز نمیشه... هفته ای سه بار باید دیالیز بشه... حمل و نقل و رفع و رجوع سید تماما با این بانو هست...

این بانو پرستاری خوانده بود در دانشگاه ،و تمام توانش صرف پرستاری از سید شد...

وقتی میبینم این بانو چطور در راه خدا تماما خودش رو اهدا کرد خجالت میکشم از خودم...

اگر اینها در قیامت همنشین حضرت زهرا نباشن کی میخواد باشه؟


اما این مجاهدت این بانو خیرات فراوانی حتی برای ما داشت....

امروز منزل سید محل رفت و آمد اولیای الهی هست... روحانیون و اساتید بسیار برجسته کشور ما به منزل این سید جانباز رفت و آمد دارن...

این بانو موجب شد تا سید بتواند علاوه بر آسایشگاه و بیمارستان در خانه خودش هم بماند  و به دستور یک انسان بزرگ و الهی در خانه سید جلسات درس و بحث های معرفتی تشکیل شد که بنده حدود چهار الی پنج سالی توفیق شرکت در این جمع رو داشتم... سید و ماندنش در منزل با مجاهدتهای این بانو موجب شده جمعی از آقایون در منزل سید جمع بشیم و از محضر اساتیدی راه طی کرده و الهی بهره ببریم...


راستی صالح!!!

تو که اینقدر ادعای خودشناسی و خودسازی داری...

چقدر از خواسته های شخصیت در راه خدا گذشتی؟

فکر کردی طریق الی الله صرفا با فراگیری یه سری مفاهیم و الفاظ و عبارات طی شدنی هست؟


خدایا از خواب غفلت بیدارمان کن

هوشیارمان کن

پای رهوار به ما عطا کن... و دلی دریاگونه


تذکر نوشت:

دوستان دقت داشته باشید بحث من این نیست که حالا همه دختران ما برن همچین کارایی بکنن تا جهاد فی سبیل الله کرده باشن... 

نه.. مصداق جهاد برای هر شخصی ممکنه متفاوت باشه... اصل مشترک اینه که ما باید خودمون رو خالص کنیم و برای خدا تکلیف تعیین نکنیم که مثلا:

خدایا من عاشق پزشکی هستم چون عاشقشم میرم پزشکی میخونم تا فوق تخصص هم میخونم... شما (خدا) هم لطف کن جهاد من رو در همین پزشکی قرار بده چون اگر در جای دیگه مثلا فرزند داری یا همسر داری قرار بدی من شرمنده ات میشم... چون نمیتونم از علاقه ام (پزشکی) بگذرم...

خیلی باید نفسمون رو رصد کنیم... چموش تر از نفس خود نفس هست...

شما مقام معظم رهبری رو ببینید.. ایشون شِمِّ علمی فوق العاده بالایی دارن... بسیار انسان وسیع المنظری هستن از همون جوانی این وسعت نظر رو داشتن... وقتی همه برای ارتقاء سطح علمی شون میرفتن نجف، ایشون برای اینکه پدرشان کسی رو نداشت که ازش مراقبت کنه سیر علمی رو رها کردن و برگشتن نزد پدر....

اخلاص برای خدا یعنی این... یعنی به غایت مستعد اموری باشی اما در عمل تکلیف گرا باشی...

حالا مقام علمی معرفتی آقا در چه سطحی هست؟

اون هم دوره هاشون که اون موقع رفتن نجف در چه سطحی هستن امروز؟

اصلا قابل مقایسه هستن؟!!!


التماس دعا نوشت:

برای سلامتی سید دعا کنید

برای این بانوی بزرگوار دعا کنید

خدا به خاطر عظمت این بزرگواران خیلی از بلاها رو از جامعه ما دور میکنه... اگر بی تفاوت باشیم سیلی خواهیم خورد...