-سلام. دیشب مادرم چند بار تشنج کرد.اصلا سابقه نداشت. بردیمش دکتر، گفتند یه لخته خون تو سرشه. تو رو خدا دعا کنید

این پیامی بود که چند روز پیش یکی از رفقا برام فرستاد....چند لحظه فقط به صفحه گوشی م خیره شده بودم...

داشتم فکر می کردم این روزها، چقدر مرگ دم دستی شده....البته خدا را شکر، این بنده خدا، حالشون خوب شده و یه خطر بزرگ از سرشون گذشت...

اما حسابی فکرم را مشغول کرد...مرگ به عناوین مختلف خودش را نشون میده...

بگذریم...

نکته ای که وجود داره اینه که ما یاد گرفتیم حتی در غم از دست دادن عزیزانمون هم، اشکهامون را متبرک کنیم در غم آل الله....

برادری از دست میره، روضه ی ابالفضل می خونند...

خواهری از دست میره، روضه ی زینب می خونند.....

.....

فرزندی از دست میره، روضه ی علی اکبر می خونند....

اصلا هر چقدر هم مصیبت ببینی در مصیبت حسین سلام الله علیه و آله، هیچه...اعظم مصیبت هاست، مصیبت کربلا....

خودت گریه می کنی، بر مصیبت خودت....روضه خوان، روضه حسین می خونه...می شنوی صداها را....گریه ت شدت می گیره....درد دلت را میگی....روضه خوان همچنان می خونه....

"جوانان بنی هاشم بیائید...علی را بر در خیمه رسانید

خدا داند که من طاقت ندارم...علی را بر در خیمه رسانم"


خجالت می کشی...از امامت شرم می کنی...آروم میشی...تو هم ادامه میدی:"جوونیم به فدات حسین ابی عبد الله"

حالا دیگه مصیبت خودت اونقدرها اذیتت نمی کنه...به قول سعدی، با مصیبت بودن بهتره تا با معصیت بودن...


کوفیان ترسیدند مصیبت زده نشوند، معصیت کار شدند...و همین معصیت در قیامت اونها را مصیبت زده می کنه...

اصلا مصیبت دیدن که نه، بلا دیدن نصیب هر کسی نمیشه...باید از خاصان خاص باشی تا ذره ای از اون بلا را ببینی...


اون وقته که میگی مصیبت هست اما ما رایت الا جمیلا....


ای خدا ما را کربلائی کن....بعد از آن با ما هر چه خواهی کن....