امام خامنه ای عزیز :
"ما همان ماده خام هستیم که اگر روی خودمان کار کردیم و توانستیم این ماده خام رابه شکلهای برتر تبدیل کنیم، آن کار لازم در زندگی را انجام دادهایم. هدفِ حیات همین است. وای به حال کسانی که روی خودشان از لحاظ علم و عمل کاری نکنند و همانطور که وارد دنیا شدند، به اضافه پوسیدگیها و ضایعات و خرابیها و فسادها که در طول زندگی برای انسان پیش میآید، از این دنیا بروند. مؤمن باید بهطور دائم روی خودش کار کند؛ بهطور دائم. نه اینکه خیال کنید «بهطور دائم» زیادی است یا نمیشود؛ نه. هم میشود، هم زیادی نیست. اگر کسی مراقب خود باشد؛ مواظب باشد کارهای ممنوع و کارهایی را که خلاف است انجام ندهد و راه خدا را با جدیت بپیماید، موفّق میشود. این، همان خودسازی دائمی است و برنامه اسلام، متناسب با همین خودسازیِ بهطور دائم است. این نماز پنجگانه -پنج وقت نماز خواندن- ذکر گفتن؛ «ایاکنعبدوایاکنستعین» را تکرار کردن؛ رکوع کردن؛ به خاک افتادن و خدای متعال را تسبیح و تحمید و تهلیل کردن برای چیست؟ برای این است که انسان بهطور دائم مشغول خودسازی باشد. منتها گرفتاریها زیاد است و همه گرفتاریم. گرفتاری زندگی؛ گرفتاری معاش؛ گرفتاری امور شخصی؛ گرفتاری اهل و اولاد و انواع گرفتاریها مانع میشود که ما به خودمان، آنچنان که شایسته است، برسیم.
شما طبیب خودتان بشوید... برادر عزیز! هیچکس مثل خود انسان نمیتواند
بیماریهای خودش را بشناسد. برخی بیماریها در انسان هست که اگر مثلاً شما
به من بگویید «تو دچار این بیماری هستی»، عصبانی میشوم و بدم میآید.
بگویند: «آقا، شما مرد حسودی هستید.» مگر کسی تحمّل میکند که به او بگویند
«حسود»؟ میگوید: «حسود خودت هستی! چرا اهانت میکنی؟ چرا بیخود
میگویی؟» از دیگری حاضر نیستیم قبول کنیم. اما به خودمان که مراجعه
میکنیم، میبینیم بله؛ ما متأسفانه از این بیماریها داریم. سرِ هرکس را
انسان کلاه بگذارد؛ از هرکس که پنهان کند، با خودش که دیگر نمیتواند! پس
بهترین کسی که میتواند بیماری ما را تشخیص دهد، خودمان هستیم. بیاورید روی
کاغذ! بنویسید: «حسد» بنویسید: «بخل» بنویسد: «بدخواهی برای دیگران. وقتی
کسی به خیری میرسد، ما ناراحت میشویم!» بنویسید: «تنبلی در کار» بنویسد:
«روح بدبینی به نیکان و صالحان» بنویسید: «بیاعتنایی به وظایف» بنویسید:
«علاقه به خود. شدیداً به خودمان علاقه داریم!»
اگر بیماریهای ما اینهاست، اینها را روی کاغذ بیاوریم. اگر بیماری مهلکی در ما باشد یا احتمالش را بدهند، چقدر دستپاچه میشویم؟ شب خوابمان نمیبرد. بهترین دکترها را پیدا میکنیم، میگوییم: «نکند این غدّهای که در بدن من است، در دست من است، زیر پوست من است، سرطان باشد!» از تصوّرش کلّی وحشت میکنیم. آخرش چه؟ آخرش مردن است. حالا نشد، یک سال دیگر است، دو سال دیگر است، ده سال دیگر است. به قول نظامی گنجوی:
«اگر صد سال مانی وَر یکی روز/ بباید رفت از این کاخ دلافروز.»
ماندنی که نیستیم. چند صباحی، کمی اینور، کمی آنور، تمام خواهد شد. هلاکت جسمانی این است و اینقدر از آن میترسیم. هلاکت معنوی، یعنی برای ابد دچار خذلان و عذاب الهی شدن. یعنی در زندگی جاودان ابدی، از همه نعمتها و لذّتها و چشمروشنیهایی که خداوند برای من و شما معین و مقرّر کرده محروم ماندن. انسان به قیامت نگاه کند و ببیند خدای متعال به بعضی از بندگانش -همین افرادی که با آنها معاشریم و آنها را در کوچه و محلّه میبینیم؛ به همکار اداری، به دوست دوران تحصیل، یا به یک رفیق بگو بشنو- برای برخی کارها و مجاهداتی که در این دنیا داشتهاند، مقامات عالی میدهد؛ آنها را به بهشت میبرد؛ از عذاب دورشان میدارد و از عقبات قیامت، نجاتشان میدهد؛ و ما بهخاطر تنبلی، بهخاطر نرسیدن به خود و بهخاطر یک لحظه غفلت، از همه آنها محروم ماندهایم! آن وقت است که حسرت گریبان انسان را میگیرد: «و انذرهم یومالحسرة إذ قضی الأمر». کار هم دیگر از کار گذشته است و حسرت هم فایدهای ندارد. این، هلاکت معنوی است.
برادران و خواهران! اگر به خودمان نرسیم، بدبختی است؛ روسیاهی است؛ محرومیت است؛ از چشم خدا افتادن است؛ از مقامات معنوی دور ماندن و از نعیم ابدی الهی، تهیدست ماندن است."
**************************
سیم خاردار 52 : در جهت خودسازی گام برنداشتم.
خداوند در قرآن در سوره مبارکه شمس در مورد خودسازی یازده قسم خورده است که اگر خودت را پاکسازی کردی، رستگار می شوی ...
************************
عید سعید غدیر پیشاپیش مبارک ...
السلام ای امام ، آقا جان...
یا ابانا ، سلام بابا جان...