" آن روز که از خود گذشتیم مسافر کربلا هستیم و آن روز که به خود رسیدیم زائر کربلا هستیم"


این جمله رو قبلا هم در یکی از مطالبم نوشتم اما امروز میخوام کمی در موردش حرف بزنیم

تا اول از همه خودم مقید به این جمله بشم و بعد هر کس که صلاح دونست

این روزها قافله سالار کربلائیان تحت فشار خلق و حکومت وقت هست... وقتی به سرزمین کربلا رسیده بود نام سرزمین رو پرسید نامهای مختلف به حضرتش عرضه کردند و باز میفرمود آیا نام دیگری هم دارد؟

گویا اون نامها با تکوین عالم تطابق نداشت که دنبال نامی دیگر می گشت

وقتی عرضه کردند نام" کربلا" هم دارد... حالا گویا نامی آشنا برایش برده شد... لذا اقامت کردند...



نمی دونم امام در کربلا چه دیده بود؟... چه چیزی رو در باطن نظام هستی خوانده بود؟

بله اون حرفا رو منم بلدم که : کوفیان نامه نوشته بودن لذا امام باید میرفت.... یا یزید آشکارا فسق و فجور میکرد و امام باید به مقابله بر می خاست... بله همه اینها درسته...

اما امام هست... نه تنها عالِم به سِرُّ القدر هست بلکه عالِم به سِرِّ سِرُّالقدر هم هست... 

نمیدونم ... اونقدر باید علامه ها بیان و برن تازه معلوم نیست بتونن سِرِّ عاشورا و کربلا رو بهش پی ببرن...

چه دیده بودی آقا؟... 

گریه کنیم برای امام حسین... خیلی خوبه... اما دون همت نباشیم... بنده حال نباشیم... که حالا چون حالی در محرم بهمون دست میده پس به خاطر این حال محرم رو دوست داریم... نه 

به قول علامه شعرانی کسانی که فقط اهل حال هستن هرگز حقایق در اونها ریشه نمیکنه...

چرا اینقدر نام کرب و بلا به دل امام نشست؟

داستان کرببلا به ما یاد میده کمال انسان از دل کرب و بلا میگذره...

محاله کسی به کمالات انسانی برسه اما کرب و بلا ندیده باشه

و این رو بدونیم تا از خود نگذریم به خود نمیرسیم... تا مسافر کربلا نشیم زائر کربلا نمیشیم

گذشتن از کدام خود؟ و رسیدن به کدام خود؟...

گذشتن از خودِ نفسانیات و تمایلات دنیاوی و رسیدن به خودِ حقیقت انسانی...

دوستان بریم انسان رو بشناسیم... انسان چه حقیقتی هست؟ چرا خدا به فرشتگانش که مجرد محض هستن امر به سجده کردن انسان کامل (حضرت آدم) میکنه؟ این معناش اینه که انسان فوق تجرد ملکوتی هست...

من گاهی برای خودم مرثیه میخونم این ابیات رو:

ای نبرده به کوی دلبر راه

سوزی از شعله های حسرت و آه

همه عالَم به ذات تو جمع است

تو نئی از جهان خود آگاه

به مجاز این سخن نمی گویم

به حقیقت نگفته ای الله

همه عالم در ذات ما جَمعه... روش فکر کنید

تمام خلقت، حقیقتا به واسطه خدا داره اداره میشه و ولایتا به واسطه انسان کامل...

ما یک همچین حقیقتی هستیم... کل نظام هستی میتونه مسخر یک توجه ما باشه...

نظام هستی قائم به انسانه... نه انسان قائم به نظام هستی...

به همین خاطر که میگیم حضرت بقیة الله قائم آل محمد هستن...

خودمون رو دریابیم دوستان... از خود روزمره سفر کنیم تا به خود حقیقی انسانیمون برسیم... و یقین بدونیم در این مسیر کرببلا در پیش داریم...

رضا : تو که مدعی این راه هستی... آیا آمادگی ماندن در کرببلا رو داری؟...

هر که دارد هوس کرببلا بسم الله...

دوستان خیلی دعام کنید... همه برای هم دعا کنیم... حوادث در پیش داریم...

طب سنتی ننوشت:

:(

باور کنید خودم خیلی این بخش رو دوست دارم اما واقعا فرصت نکردم... 

ولی این کتاب رو اگه دوست داشتین تهیه کنید... خیلی مفید و کاربردیه

این هم شربت گلابی هست که خودم درستش کردم... کاملا طبیعی.. خیلی بهتر از این آب میوه های صنعتی هست که بعدها انشا الله بتونیم ضرراتش رو عرض کنیم خدمتتون

گلابی رو ریز کنید بریزید توی آبمیوه گیری و همزمان که داره هم میزنه عسل هم بهش اضافه کنید.. یه شهد درست میشه... یک سوم لیوان رو شهد و دو سومش رو آب بریزید و نوش جان کنید...

شربت سیب و توت فرنگی هم به همین شیوه درست میشه...

یه چای بسیار عالی هم بهتون پیشنهاد میکنم امتحان کنید پشیمون نمیشید

میوه به رو رنده کنید آبش رو بگیرید رنده شده اش رو بریزید توی تاوه و تفتش بدید روی حرارت... وقتی رنگش قهوه ای شکلاتی شد از روی شعله بگیرید حالا میشه به عنوان چای ازش استفاده کرد فقط کمی دیرتر از چای های متعارف دم میاد... اما بسیار خوش عطر و بو هست... انگار زعفران توی چای ریختید... من که خیلی دوست دارم فقط زیاد استفاده نکنید... چون قدری سنگین هست و ممکنه بعضی معده ها اذیت بشن... البته من که اصلا اذیت نمیشم منتها مزاجها مختلفه... اما حنما امتحانش کنید

یا علی