وَقَضَى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا/
 وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا /سوره اسرا/


و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر [خود] احسان کنید اگر یکى از آن دو یا هر دو در کنار تو به سالخوردگى رسیدند به آنها [حتى] اوف مگو و به آنان پرخاش مکن و با آنها سخنى شایسته بگوى(23) و بالهاى تواضع خود را در برابرشان از محبت و لطف فرود آر و بگو پروردگارا آن دو را رحمت کن چنانکه مرا در خردى پروردند(24)




این قرار گرفتن احترام به پدر و مادر در کنار پرستش خدای واحد اهمیت امر رو می رسونه...4 جای دیگه هم در قرآن همینطور اومده. این 1


 2.خلاصه تفسیر المیزان و نمونه میگه: اینکه از سالخوردگی حرف زده اهمیت احترام به پدر و مادر در سنین بالا رو بیان میکنه نه اینکه فقط در سالخوردگی نباید کوچکترین اهانتی بکنی.

 3. اخفض لهما جناح الذل که یعنی بالهای تواضع(ذلّ) خود را در برابرشان از محبت و لطف فرود آر، چه نکته ی لطیفی رو داره بیان می کنه؟

پرنده ها وقتی در اوج پرواز می کنند، برای اینکه بیان پایین، باید سرعت رو کم کنند و آرام آرام نزدیک زمین بشن و سپس بالهاشون رو جمع می کنند و روی زمین می نشینند.(این میشه خفض جناح)

یعنی فرزندِ عزیز، شما اگر در اوج هم هستی، برای صحبت کردن با پدر و مادر، باید سرعتت رو کم کنی، آرام آرام بیای پایین و متواضعانه بنشینی کنارشون..


حرف برای پدر و مادر خیلی هست...اگه کهولت سن باعث شد چیزی از تو بخوان که خودشون نمی تونن انجام بدن، یاد این تذکر خدا بیفت: کما ربیانی صغیرا...
همونطور که یک مادر دست کودک یک ساله اش رو میگیره و انقدر راه می بره تا یاد بگیره راه رفتن رو، توی جوون که الان به اوج رسیدی و حتی راه رفتنت به دستان اون مادر بر میگرده، منطقیه که دستهای مادرت رو بگیری که حالا نیاز داره به تو...نباید جلوی مادرت قدم برداری که احساس کنه از تو عقب تره..این عین بی انصافیه...

خیلی بده وقتی به پدرت زنگ میزنی بپرسه پول میخوای؟! و مطمئن باشه که حالش رو نخواهی پرسید! این پدر همون پدریه که وقتی یک بچه ی محتاجِ نق زن بودی و نمی تونستی از خودت مراقبت کنی، می اومد و به گلایه هات گوش میداد و با مهر و محبت اشک هات رو پاک می کرد و میگفت: دیگه نبینم کوچولوی منو اذیت کنید!

اینها رو میگم که حواست باشه،هر وقت خواستی تندی کنی، یاد بچگی هات بیفت...


---

یا رحمن

این هم اولین پست ما..
ان شاء الله که موثر بشم و مفید.

پی نوشت: تایید نظرات متاسفانه ممکنه چند روزی طول بکشه..اما لطفا به این دلیل بنده رو از نظرات ارزشمندتون محروم نفرمایید.
ان شاء الله که بتونم در اسرع وقت پاسخ بدیم.