چقدر زمان زود میگذره

تازه من میخواستم این پستو یکم ویرایش کنم!!وقت نشد!

البته این عمر ماهاست که همینجوری داره میدوه!!

التماس دعا !


کار واهمه حقّه ‏بازی است

چطوری خیال را که گاهی به این شاخه و گاهی به آن شاخه میپرد مهار کنم؟

  



کار واهمه حقّه ‏بازی است

چطوری خیال را که گاهی به این شاخه و گاهی به آن شاخه میپرد مهار کنم؟

  

آیت الله مجتبی تهرانی :

کار واهمه حقّه ‏بازی است

ابتدا همین خبیث است که این مسأله را بزرگ جلوه میدهد ، از حقه بازیهایش واهمه است که می‌گوید: «مؤدّب شدن، مشکل است؛ مگر میشود آدم جلوی خیالش را بگیرد». ما طلبهها راجع به احتمالات که غیر تخیلات است، میگوییم: «احتمال بی‌عار است» یعنی همین‏طور خودش به ذهن می‏آید. توهّمات هم همینطور است. یکی از دستاویزهای شیطان که مهمترینش هم هست خیال است که شیطان به وسیله همین خیال انسان را به شقاوت، بیدینی و بیچارگی می‏کشاند.

تفکّر، اوّلین راه ضبط خیال

در اینجا بحث این طوری مطرح میشود که چطوری من این را که گاهی به این شاخه و گاهی به آن شاخه میپرد مهار کنم؟ راهش چیست؟ راهی که بزرگان ما مطرح کردند میگویند: اولین راه تفکر است ، امّا خود تفکر روش دارد . انسان میتواند فکر خودش را مشغول کند ، الآن ذهنم سراغ چیزی رفته است ، میتوانم آن را برگردانم ، در این اختیار دارم . حالا ذهن را در چه وادی بیاورم؟ در وادی ابعاد نعمتهایی که خداوند به تو عنایت کرده است بیاور . یک ؛ نعمتهای مادّی ، دو ؛ نعمتهای معنوی.

به نعمت‏ها و وظایفت فکر کن!

از این به منزل تفکر تعبیر میکنند ، ذهن را در این وادی بیاور و بیندیش که خدا این همه نعمتهای مادّی و معنوی در اختیار تو قرار داده است، این همه پیامبر مبعوث کرده‌است که راههای معنویت را در اختیار تو قرار دهند. سراغ این نعمت‌ها برو! حالا از خودت سؤال کن که آیا من نسبت به این خدایی که این همه به من نعمت مادّی و معنوی داده است ، وظیفهای دارم یا نه ؟

با فکر کردن خیالت را کنترل کن!

اگر من به خانه شما بیایم و در بزنم و هدیه‌ای برای شما بیاورم، به ذهنتان نمیآید که این را تلافی کنید ؟ ظاهراً شکر مُنعم جزو فطریات بشر است. آیا من نسبت به مولایم وظیفهای دارم یا نه ؟ برای این که جلوی این خیال را بگیری و سرگرمش کنی بیا شروع به فکر کردن کن. این همه بساط نعمت آیا فقط برای زندگی حیوانی من است ؟ به تعبیر اهلش اینها فقط برای اداره کردن شهوت و غضب من است یا نه یک مقصود دیگری هم در کار است ؟

سرنخ‌های تفکر، مهارکننده خیال

اینها سرنخ تفکر است. فرق من با حیوانات دیگر چیست؟ فکر کن آیا این همه انبیا که آمدند و ما را به قانون عقل و شرع دعوت کردند ، اینها با ابنای بشر دشمن بودند ؟ میخواستند دشمنی کنند یا اینها آمده بودند و صلاح و سعادت ما را میخواستند؟ همه اینها روش تفکری است. اینها با من دشمنی نداشتند ، میگفتند این زندگی زود گذر است، زندگی دیگری هست که جاودانه است. تو لذات دیگری داری، تو خلق نشدی برای این چمنزار طبیعت که مثل حیوانات مشغول دنیا باشی؛ مدام بخوری و دفع کنی. محصول تو ، سه نجاست عینیه ، یعنی بول و غائط و منی نیست. نباید محصول تو این باشد.

 

تو برای خدا خلق شده ‏ای!

بله، تمام اینها را برای من خلق کرده است، بشر بر همه اینها سلطه دارد ، اینها را برای من خلق کرده است امّا من را برای چه خلق کرده است؟ آیا نشستید این فکرها را بکنید؟ این نعمت‌ها برای تو است، حالا بگو ببینم تو را برای چه خلق کرده است؟ «خلقت الاشیاء لاجلک و خلقتک لاجلی» همه اینها را خلق کردم برای تو امّا تو را برای خودم خلق کردم. من تو را خلق کردم برای این که جاودانه بمانی، جاودانگی که در این نشئه نیست.

«خلقتم للبقاء لا للفنا» [1] اینها روایت است. در این نشئه که از بقا خبری نیست. اینها سرنخهایی برای تفکر است که انسان خودش را از چنگ واهمه‌های شیطانی نجات دهد. می‌گویی چه کار کنم که نجات پیدا کنم؟ میگویم در وادی تفکر بیا و بعد میبینی که از آن هرزهگری خیال جلوگیری کردی و رفته رفته آن را ضبطش میکنی.

 

پی نوشت ها :

[1] . غررالحکم، ص133