وقتی می خوای از پیش یکی بری چی می گی؟

لابد یکی از اینهاست دیگه:

خدا حافظ....خدا نگهدار...خدا پشت و پناهت...در پناه خدا...خیر پیش....به سلامت...و امثالهم...

داشتم فکر می کردم چطوری باید خداحافظی کنم؟...

پنجشنبه ی گذشته رفته بودم مراسم ختم یه بنده خدائی...به خاطر ازدحام جمعیت، باید یه مسیری را پیاده طی می کردم...


همینطور که می رفتم یاد این ماجرای شهید علم الهدی افتادم که یه بار از قبرستون می گذشته...یه لحظه می ایسته...رفقاش علت را می پرسند...میگه علی علیه السلام فرمود هر وقت از قبرستون عبور کردی یه لحظه بایست و ببین که بین تو و مردگان، چند قدمی بیشتر، فاصله نیست اما تو فرصت داری و اونها نه...


رسیدم به محل مورد نظر..قیافه ها همه غمگین و افسرده...گروهی گریه می کردند و گروهی سر به زیر ایستاده بودند...

دلم گرفت...خصوصا که هوا هم سرد بود و نزدیک های غروب....

شروع کردم به راه رفتن....عجیب دوست داشتم اون لحظه کنار مزار شهدا باشم...


کنار شهدا که میری، هر چی غم و غصه داری دود میشه میره هوا...اصلا دلم میگیره و اینها، اونجا معنی نمیده...وقت و بی وقت هم نداره...می خواد هوا گرم باشه یا سرد، روز باشه یا شب....خودت تنها باشی یا جمعیت هم باشن..مهم نیست ..مهم اینه که تو پر انرژی میشی...اونقدر پر انرژی که می خوای تا قله ی قاف را یک سره بتازی...

اما اون روز بدجور دلم گرفت...


دارم فکر می کنم آدمی که همینطوری می میره را بهش میگی "خداحافظ ای عزیز" و اصلا در خیالت هم نمی گنجه که مرگ با تو هم فاصله ی چندانی نداره....

اما در مورد شهادت مسئله فرق می کنه...اونجا تو میگی "ای شهید دعا کن که خدا، حافظ من باشه..."

از این خداحافظی تا اون خداحافظی، تفاوت از زمین تا آسمان است...

اونجا، نزدیکان متوفی، گریه و زاری می کنند و افسرده ..که حتی گاهی سخنان کفرآمیز هم بر زبانشون جاری میشه...دیگران میان و دلداریشون میدن..

اما اینجا، نزدیکان شهید، خودشون میشن سنگ صبور دیگران...تازه دعا می کنند خدایا ما را هم به خیل شهدا ملحق کن...


با اینکه به فرموده ی علی علیه السلام نباید آرزوی مرگ کرد ، چون بنا بر زندگی است اما با همه ی این صحبت ها، خداوکیلی!! .."اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک..."

بذار ما هم یه خداحافظی از جنس شهادت داشته باشیم....تو را به ابوتراب قسم....