عرض کنم مطلب این هفته قدری مفصل شد لذا عذر خواهی میکنم اما تقاضا دارم کسانی که میخوان بخونن لطفا براش وقت بذارن با حوصله مطالعه بفرمایند اگر امروز فرصت نداشتید و کم حوصله بودید مهم نیست هر وقت که وقتتون باز بود و حوصله داشتید مطالعه بفرمایید ضمن اینکه اگر خلاصه اش رو خواستید مطالعه کنید خطوط قرمز رو بخونید.
غالبا افرادی مثل من از خطورات ذهنی شان مخصوصا در وقت نماز گله دارن من میخوام نکاتی رو در این باره مطرح کنم سیر بحث رو به ترتیب زیر پیش میریم :
1_ ماهیت قوه خیال و وهم چیه و انتظارات شخص از این قوا چگونه باید باشه؟
2_ حضور قلب به چه معناست ؟ آیا خدایی که در ذهن تصور میکنیم و با او تکلم میکنیم حضور قلب محسوب میشه؟
3_ دلیل پراکندگی قوه خیال و وهم چیه؟ و راه برون رفت ازاین پراکندگی چیه؟
4_ نماز معراج مومن هست و محل مشاهده هست
1- اول باید قوه وهم و خیال رو بشناسیم شاید همه دوستان بدونن ما برای اینکه بحثمون کامل باشه عرض میکنیم. قوه خیال ذاتا صورت گری میکنه منظور از صورت فقط تصویر تجسمی نیست بلکه همه ادراکات پنج حس ظاهری از صدا و بو و طعم و لمس و تصویر اگر قوه خیال نبود یا اصلا ادراک نمیشد یا بلافاصله پس از ادراک فراموش میشد و شما میبینید کور مادرزاد هم در خوابهای خود تصویر میبیند این زیر سر چیه؟ درسته که اون هرگز با چشم خود تصویری ندیده اما به خاطر داشتن قوه خیال میتونه در خواب که نیازی به چشم ظاهری نیست تصویر هم ببینه.
اینکه شما صدای یک شخصی که در میدان دید شما نیست رو میشنوید و میفهمید که مثلا صدای فلانی هست زیر سر قوه خیال هست چون در حافظه قوه خیال شما این صدا ثبت شده هست و حس مشترک که در قسمت جلو مغز هست میاد این صدا رو با تصویری که مربوط به این صدا هست یکی میکنه و شما چهره شخص رو توسط صدا تصور میکنید و قوه متصرفه میاد این تصویر رو با مفهموم مربوط به آن پیوند میدهد و شما میفهمید این تصویر که در ذهن شما آمد مثلا پدر شماست و لذا وقتی شما یک صدا میشنوید و بلافاصله میگید این پدر منه در همین لحظه حافظه قوه خیال ، حافظه قوه وهم ، حس مشترک و قوه متصرفه دست به دست هم دادند تا شما یک حکم بدید ( اکثر حکما حافظه قوه خیال و حس مشترک و قوه متصرفه رو در مجموعه قوه خیال تعریف میکنن)
اینا رو گفتم که عرض کنم ذات قوه خیال بر صورتگری هست یعنی همونطور که تا وقتی شما با بدن عنصری زنده هستید از نفس کشیدن خلاصی پیدا نمی کنید همونطور هم قوه خیال هرگز از صورتگری دست بر نمیدارد حتی در خواب. پس سعی نکنید ذات قوه خیال رو تغییر بدید که تلاشی بیهوده هست . یعنی شما یا دارید از بیرون از خودتون تصویری (تصویر به معنای ادراکات پنج حس ظاهری) دریافت میکنید ( پس قوه خیال هم در کار هست) یا در ذهن مشغول پرداختن به چیزی هستید پس قوه خیال هرگز بیکار نیست و نخواهد شد حکما میگن اون صفت "لا تاخذه سنة و لا نوم " حق متعال در قوه وهم و خیال انسان تجلی بارزی داره
قوه واهمه هم مفاهیم جزئیه رو درک میکنه پس ادراک صور به برکت قوه خیال در ذهن صورت میگیره و ادراک مفاهیم به برکت قوه وهم و این دو هرگز جدا از هم کار نمیکنن مثلا وقتی کسی به شما میگه "میز" شما مفهوم و تصویر میز رو در کنار هم قرار میدید و ادراک صورت میگیره. مدتی با یک پزشکی که هم پزشک عمومی بود و هم به طب سنتی اشراف داشت در مقوله ادراکات ذهن انسان و ساختمان مغز به همراه جمعی از دوستان تحقیقی میکردیم و یک نظر رو بهش برخوردیم که خیلی توجه اون پزشک بزرگوار رو جلب کرده بود: آنچه که انسان از بیرون از خودش ادراک میکنه مطلقا انشاء نفس انسان هست مطابق با آنچه که در بیرون هست. یعنی اگر یک گل در بیرون میبینی نفس شما مطابق اون گل در درون ذهن شما انشاء کرد و شما گل رو ادراک کردید و اون پزشکی که این نظر رو داده بود معتقد بود مثلا دریافت تصویر گل در ذهن از طریق انعکاس نور و.. یک نظر ابتدایست و حقیقت بالاتر از این نظر هست. خلاصه اینکه این قوه هم هرگز تعطیل نخواهد شد و دائما در کاره
حالا آیا میشه انتظار داشت که این قوه وهم و خیال در حین نماز از فعلیت خودشون دست بردارن؟ پس اگر خطورات پراکنده در حین نماز به ذهنمون میاد با قوه وهم و خیالمون مبارزه نکنیم که این فقط کار رو بدتر میکنه و بیشتر این قوا جری میشن گیر کار در جای دیگری هست باید مبنا رو درست کرد که عرض خواهم کرد. به قول بزرگواری : نماز به پیغمبر هم حال نداد چه برسد به من و شما. نماز حال ما را به ما نشان میدهد نه اینکه به ما حال بدهد. فتدبر
2- بحث حضور بحث سنگینی هست و ما هم قصد نداریم با اون ادبیات فلسفی اینجا مطلب بنویسیم اما خلاصه و ساده شده اش اینه که حضور به معنی تمرکز کردن و این حرفها نیست حضور فوق تمرکز هست و کسی نمیتونه با تمرکز کردن رو مفاهیم مدعی حضور بشه خیلی ساده اش کنیم میشه گفت که انسان اهل حضور کسی هست که هم توجهی به ماسوا الله نداره هم تمام ماسوا الله رو مشاهده میکنه شاید ظاهر این حرف متناقض به نظر برسه اما تقصیر من نیست عرض کردم تبین حضور یکی از سختترین مسائل فلسفیست ضمن اینکه هر چه هم شرح و بیان بدم باز نمی تونم مدعی بشم که حق مطلب رو بیان کردم چون حضور رو فقط اهل حضور درک میکنن نه من بیچاره...هر چه گویم عشق را شرح و بیان/// چون به عشق آیم خجل گردم ازآن
کلمه قلب هم در اصطلاح فلسفه و عرفان بیشتر به معنی مشاهده میگیرن توی اصطلاح عموم هم هست که میگن با چشم دل ببین. پس وقتی میگن حضور قلب در نماز داشته باش یعنی در کل ماسوا الله باید خدا رو مشاهده کنی شاید یکی از اسراری که در فقه فرمودند در حین نماز نباید چشمها بسته باشه همینه... یعنی اقامه کننده نماز باید خدا رو مشاهده کنه...
منتها امثال من بیچاره خیلی که حال پیدا کنیم و دلمون شکسته بشه با خدای مفهومی و متصور در ذهن خودمون راز و نیاز میکنیم نه خدای حاضر و ناظر در کل ماسوا الله... نمی خوام بگم این اندازه که امثال من نماز میخونن بده ، نه بلاخره بهتر از هیچی هست اما انسان باید افق دیدش رو درست کنه بدونه در کجا قرار داره و قراره به کجا بره.. وقتی به لحاظ علمی توجیه نباشیم وقتی یه حالی بهمون دست میده فکر میکنیم دیگه حالا چه خبر شده...
3- عرض کردیم ماهیت وهم و خیال اینه که دائم چیزی در ذهن درست کنن و هرگزو برای ابد این قوا منفعل نخواهند شد و این راهم عرض کردیم حضور قلب خیلی فراتر از این حضور وهم و خیالی ما هست
حالا ببینیم چرا مخصوصا در وقت نماز یکی مثل من اینقدر فکرش به هر جا میره؟ عرض کنم نماز مثل قیامت میمونه یکی از اسامی قیامت "یوم تبلی السرائر" هست ما وقتی به نماز می ایستیم باطن وهم و خیال ما یا همون سرائر وهم و خیال ما به ابتلاء در میاد و ظاهر میشه و لذا میبینیم وقت نماز همینطور یله و رها هست و هر جا که خواست میره عرض کردم نماز محل مبارزه نیست محل مشاهده هست من از چند استاد شنیدم که فرمودند با اوهام و خیالات در سر نماز مبارزه نکنید یعنی خودتون رو سرزنش نکنید که اه چرا من اینقدر پراکنده هستم یا مثلا ای وای چرا نمی تونم متمرکز بشم. این واکنش در مقابل پراکندگی سر نماز فقط کار رو خرابتر میکنه و بیشتر آدمهای دچار وسواس این رفتار رو دارن بلکه راهش اینه که هر چه که به ذهنتون میاد براتون اهمیت نداشته باشه شما همون نماز ظاهری رو هم که شد بخونید جای درست کردن این اوهام وقت نماز نیست بلکه نماز برای نماز گذار یوم تبلی السرائر هست و کاشته های شما رو برای شما نمایش میده
اما واقعا چرا وهم و خیال ما اینقدر پراکنده شدن؟ چرا موقع نماز به این وضعن؟ چاره چیه؟
قبل از جواب باید عرض کنم ( کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی) اما واقعیت اینه که برخی از حکمای ما معتقدن هفت در جهنم همان بویایی و چشایی و شنوایی و بینایی و لامسه و وهم و خیال انسان هست و هشت در بهشت همان بویایی و چشایی و شنوایی و بینایی و لامسه و وهم و خیال و عقل انسان هست. اگر ادراکات قوای هفتگانه بر اساس عقل باشه همه ادراکات بهشتی میشه و اگر نباشه همه جهنمی میشه. این یعنی چه؟
مثلا اگر عقل با دیدن ما همراه باشه همه دیدنهای ما میشه درسی برای ما. مثال میزنم شما وقتی توی خیابون یکی از اقوام رو مثلا پسر خاله رو با یک ماشین لوکس دیدی فورا این به ذهنت میاد که عجب پسر خاله عجب ماشینی خرید احسنت خوب پیشرفت کرد( حتی بد بینانه هم نبود) اگر از این مشاهده تون فقط همین به ذهنتون اومد.. همین مشاهده قوه خیال شما رو از طهارت خارج میکنه و موجب پراکندگیش میشه حالا اصلا قضاوتهای پیش خود ما در مورد دیگران که ویران کننده هست اصلا اونها رو ولش کنید. در حالی که انسان طاهر وقتی پسر خاله رو ببینه شاید اصلا متوجه نشه که این ماشین رو قبلا نداشت و حالا تازه خریده و اگر بعدش ازش بپرسی پسر خاله ات سوار چه ماشینی بود حتی یادش هم نمی آد
خلاصه اینکه توجه انسان به جزئیات صرف قوه خیال رو پراکنده میکنه دوستان تطهیر قوه خیال بسیار کار سختی هست واقعا این که میگن صراط از مو باریکتر هست و از شمشیر تیزتر اینجا مصداق داره یه زمانی میخواستم یه موتور بخرم خیلی به موتورها توجه میکردم بعد یه مدتی دیدم اصلا اوضاع وهم و خیالم خیلی دگرگون شده که دیگه بیخیال شدم و فقط موقع خرید یه تحقیق یکی دو ساعته کردم و خریدم
پراکندگی قوه خیال زیر سر ادراکات صرفا جزئی هست اگر با هر توجه به دنیای پیراموننمون در پی یافتن درسی برای تعالی نباشیم هر آنچه که از جزئیات صرف به ذهن انسان میاد موجب پراکندگی میشه و میبینید که وقت نماز همه توی ذهنمون سان پیدا میکنن. جزئیات باید وسیله ای برای کسب معرفت باشن والا میشن مصداق دنیا زدگی. باید این شیوه زندگی کردن رو تمرین کرد. اگر بخوام در مورد ادراکات جزئی بیشتر توضیح بدم باید بگم : توجه کردن و دقت کردن در هر چیزی که درسی برای تعالی ما در اون نباشه میشه ادراکات جزئی صرف و این موجب پراکندگی و بی طهارتی قوه خیال میشه من میخوام کمی هم بالاتر برم و عرض کنم که حتی از واقعه ای رو مشاهده کردید و درسی هم گرفتید اما شخصی که در اون واقعه دیدید در چشم شما خوار جلوه کرد و در ذهنتون اون رو حقیر دیدید حتی این هم طهارت قوه خیال رو به هم میزنه. باید عرض کنم طهارت چشم و گوش و حواس ظاهری کاری نداره خیلی هنر میخواد کسی بتونه قوه وهم و خیالش رو طاهر کنه.
4- نماز معراج مومن هست و محل مشاهده هست
ما باید توجه کنیم همونطور که ابتدا عرض کردیم قوه وهم و خیال هرگز بدون فعلیت باقی نمیمونن حتی برای انسان اهل حضور حقیقی... منتها برای من که ذهنم پراکنده هست قوه وهم و خیالم اتفاقات قبل نمازم رو در ذهنم صورت میده اما برای انسان اهل حضور حقیقی ، حقایق و معارف ملکوتیه و فوق ملکوت صورت پیدا میکنه. پس هم انسان اهل حضور و هم انسان پراکنده ای مثل من سر نماز دارن مشاهده میکنن منتها هر کسی سر سفره خودش نشسته و آنچه که باهاش حشر داره رو در سر نماز مشاهده میکنه پس قوه خیال رو سرزنش نکنیم این قوای مبارک مثل آینه عمل میکنن اصلا رسالت الهیشون اینه...
ما هم باید خطوراتی که در وقت نماز به ذهنمون میاد بهش اهمیت ندیم و باهاش مبارزه نکنیم اما بعد از نماز روی این خطورات فکر کنیم. مثلا صحبتی که من با فلان دوستم کردم در وقت نماز به ذهنم آمد. بعد از نماز به این فکر کنم که چرا قوه خیالم این رو برای من نمایش داد چرا سلام علیکی که با اون همکارم کردم به ذهنم نیومد اما صحبتم با اون دوستم در ذهنم اومد. روی ماهیت خطوراتی که در وقت نماز در ذهنتون میاد اندیشه کنید نکات جالب و خوبی گیرتون میاد اصلا قوه خیال اینها رو به ذهن شما میاره که متوجه این اصول و کدها بشید. به نظر من نماز رو باید حتی به خاطر همین خطورات پراکنده هم قدر دونست. خواهشم اینه که کمی رو ماهیت خطوراتی که در نماز به ذهن میاد اندیشه کنید خیر زیادی در این گزارش گری قوه خیال خواهید یافت... چون نماز محل مشاهده هست اونچه که قوه خیال به ما نشون میده رو مشاهده کنیم و یواش یواش ورودی های قوه خیالمون رو فیلتر کنیم به مرور میبینیم که وقت نماز چیزهای خیلی خوش تری رو به ما نشون میده تا جایی که انسان به جایی میرسه که فراتر از ذهن میره و قوه خیالش دروقت نماز حقایق رو در عالم بیرونی و عینی براش انشاء میکنه. به نماز آیت الله بهجت نگاه کنید...
مرحوم سید علی آقا قاضی از شاگردانش پرسید فرق بین نماز ظهر و عصر چیه؟ یکی گفت نیتش فرق میکنه یکی گفت زمان اقامه اش فرق میکنه و ...
آقای قاضی فرمودند: بله اما حرف بالاتر از اینهاست ، باب معارفی که در نماز ظهر برای انسان باز میشه با بابی که در نماز عصر بر انسان باز میشه فرق میکنه...
حقیقتا ما کجای کاریم؟...
در کربلا اگر ندانی چه باید کرد، که نمی دانی!
زود
خود را به امام برسان !.. (علی اکبر بقائی)
سلام، وقت شما بخیر. با پُست جدید بروزم.
لطف می کنید تشریف بیارید و ما رو از نظراتتون بهرمند کنید.