یادم باشد : وقتی وارد فضای مجازی میشوم حقیقتا وارد شوم و وقتی هم خارج میشوم حقیقتا خارج شوم طوری که گویی هرگز فضای مجازی ای وجود نداشته...
یادم باشد : هدفم از نوشتن در وب این است که کاربران را در حد توان خودم با مطالب مفید آشنا کنم پس اگر مطلب مفیدی از یک وب حتی غریبه دیدم میشود برایش تبلیغ کرد چون او همان کاری را کرد که من میخواستم بکنم
یادم باشد : هدفم از سر زدن و نظر گذاشتن در وبلاگ دیگران این نیست که آنها هم به وب من بیایند و نظر بگذارند بلکه به وبشان میروم که مطلبی بخوانم و چیزی یاد بگیرم و انسان با یاد گرفتن یک نکته، به یاد دهنده بدهکار میشود نه طلبکار...
یادم باشد : بازدید زیاد نشانه محبوبیت و اثرگذاری زیاد نیست و بازدید کم هم نشانه کم اقبالی نیست
یادم باشد : یادم باشد هدف اصلی از فعالیت مجازی تحول خودم هست که اگر من متحول شوم شاید دیگری هم تاثیر بپذیرد خدایا توفیقی بده تا اینقدر حقیر نباشم که دغدغه تحول دیگران را قبل از تحول خودم داشته باشم
یادم باشد : که اگر از روی عادت و اعتیاد به فضای مجازی وارد این فضا شدم من یک قربانی در فضای مجازی هستم هر چند حرفهای زیبا و معرفتی بنویسم و مبلغ دین و ارزشها باشم...
صالح نوشت: هر کسی میتونه هر چیز دیگه ای که باید توجه داشت رو به این مرام نامه اضافه کنه.... اینها مهمترین چیزهایی بود که به یادم من آمد...
اندیشه نوشت : مطلب آخر هم اینکه چند روز پیش نویسنده خوب وبلاگ فانوس جزیره ( افسر جنگ نرم) در مورد پرهیز از گفتن حرف زائد مطلبی نوشتن. من میخوام چند سوال در مورد ماهیت حرف زائد بپرسم پرسشم از شخص خاصی نیست در درجه اول از خودم میپرسم:
به چه حرفی میگن حرف زائد؟ آیا اگر حرف ما و جمله های ما کاملا درست و حق باشن میشه گفت حرف زائد نزدیم؟ یعنی صرف اینکه یک جمله حقه آیا میشه هر جا بیانش کرد؟
احتمالا میگید زمان گفتن و مکان گفتن هم مهمه... من که این طور فکر میکنم... حالا سوال پیش میاد که زمان و مکان رو چگونه باید تشخیص داد؟...
این سوالی بود که من از یک انسان عالمی پرسیدم و جوابی بهم داد که به این نتیجه رسیدم که بیش از نود درصد حرفهایی که زدم اگر سکوت میکردم بهتر بود... بله بیخود نبود که خدا رسالت آگاه سازی و هدایت مردم و بیان حقایق رو به دوش انسانهای معمولی که اهل حضور نیستند نمی گذاشت جالبه بدونید در اصطلاح عرفان و فلسفه، محدَث با فتح دال کسی هست که از عالم غیب اخباری به او تحدیث میشه اما هنوز ماموریت و صلاحیت بیان اون حقایق رو به مردم نداره همون شخص تا به مقام محدِث بودن (با کسر دال) نرسه حق بیان نداره و بالاتر از محدِث هم انبیا هستند که اونها بحث جدایی دارن...
گاه به خودم میگم: ای انسان جاهل ، حالا دو تا چیز رو اون هم در حد مفهوم، یاد گرفتی فریادت گوش فلک رو پر کرده. حال اینکه در آموزه های دینی ماموریت هدایت به عهده کسانی هست که حداقل با غیب مرتبط باشن یعنی آنچه که میگن رو چشیده باشن. (بحث این نیست که ما نباید دانسته هامون رو به دیگران بگیم بلکه بحث اینه که گاه در نگه داشتن دانسته هامون در دل و ابراز نکردنش صاحب اراده نیستیم تحمل و ظرفیت کتمان نداریم)
آموخته های ما مثل بذر میمونه باید مدتی در دل خاک نهان بشه و فقط بهش آب داد تا خودش سبز بشه منتها امان از کم صبری و نفس اماره...
عذر خواه هستم بابت اینکه احتمالا نمی تونم تا شنبه نظرات رو تایید کنم