" بسم رب سیدالشهدا(ع)"

 

تمام زندگی من خلاصه می شود در حسین(ع)

یادت می آید آن روزها را؟ که به احترام اسمت و مُحَرَمت چادر سر می کردم؟

یادت می آید که محرم تمام میشد دوباره روزی از نو و چادرم را کنار میگذاشتم تا سال بعد؟

حسین(ع) تو چه کردی با دله من که مرا برای همیشه امانت دارِ چادرِ مادرت فاطمه زهرا(س) کردی؟چه کردی که در خیابان ها راه میروم همه جا اصحاب تو را میبینم؟

همه جا از سر کوچه ها که رد میشوم میگویم

السلام علیک ای شهید

تو چه کردی با دله من...

 

سالها پیش میگفتم دیوانه اند این حسینی ها

حالا...

ساراهای دیروز در خیابان مرا دیدند و گفت تو دیوانه ای

 

میگویم اری دیوانه ام

دیوانه ی حسینِ فاطمه(س)

...

 

اللهم الرزقنا توفیق الشهاده فی سبیل صاحب الزمان(عج)

 

____________________

پ.ن 1 : شاید متنی باشد اشنا اما برای گوینده اش و نویسنده اش هر خطش با اشک همراه بود...

پ.ن 2 : این نوشته نقل از زبان شخصی هست که باهاش گفتگو شده بود...کسی که از لاک جیغی بوده ...

 

پ.ن 3 : به موکب های دختران انقلاب در 4 میدان اصلی تهران تشریف بیاورید

میدان انقلاب،میدان ولیعصر،میدان هفت تیر، میدان شهدا...