وبلاگی گروهی

۱۱۲ مطلب با موضوع «خاطرات» ثبت شده است

راهش را پیــدا کــرد...×

{بسم ربــــ الشهــدا...


سال نــو را به تمامی شما بزرگواران تبریک میگم*



با ابراهیــم و چنــدتا از رفقــا جلوی مسجد ایستاده بودیــم...



هادی.jpg





ادامه مطلب...
۱۹ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پاسدار سنگر

صله رحم...

می گفت یادمه بچه که بودیم خیلی رفت و آمدمون زیاد بود...بزرگتر که شدیم کمتر شد!!

گفتم چرا؟

گفت بهتر!! راستش را بخوای ما نرفتیم که بقیه هم نیان!!

حالا دیگه فقط با فامیل درجه یک رفت و آمد داریم...

گفتم عجب...اما شنیدی که اسلام توصیه کرده به صله ی رحم...و چقدر هم خیر و برکت که در این کار نیکو وجود داره...

گفت بله می دونم...خب ما هم صله ی رحم را انجام میدیم دیگه...

خنده ام گرفت..

ادامه مطلب...
۱۰ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۲۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رزمنده

شیعه باش...

گفت بیا اینجا یه فیلم خیلی خنده دار!! نشونت بدم....

گفتم چی هست؟

گفت خیلی قشنگه.....ببین....

ادامه مطلب...
۱۸ اسفند ۹۳ ، ۰۸:۰۰ ۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رزمنده

جبهه ی اسرائیل...×

{بسم ربـــ الشهـــدا...}



*/قـــرار شده بود با پاترول در شهر حرکتـــ کنـــد...





ادامه مطلب...
۰۶ اسفند ۹۳ ، ۰۸:۰۰ ۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پاسدار سنگر

شهـــادتــــ عارفـــ بی مـــزار...×

بســم ربـــــ الشهـــدا



اوایل بهمن مـــاه بــود...





ادامه مطلب...
۲۲ بهمن ۹۳ ، ۰۸:۰۰ ۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پاسدار سنگر

این آمبولانس نیست

بسم الله الرحمن الرحیم

ادامه خاطرات حاج عمو 3

یه روز خیلی خطری رانندگی می‌کرد حاج عمو
ادامه مطلب...
۱۱ بهمن ۹۳ ، ۰۸:۰۰ ۲۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس زاده