سیاهِ سیاه بود...
گردنش هم آسیب دیده....
اومده بود برای مداوا...
سلام علیکم
روز جمعه تون به خیر و خوشی
افتادم تو کار فیلم دیدن(لبخند)
امروز می خوام در مورد فیلم انگل صحبت کنم...
تازه فارغ التحصیل شده...
یه بچه مومن، اهل علم و عمل...
دغدغه مند...
خوش اخلاق...
چند روز پیش، هی با تلفن صحبت می کرد و اعصابش خورد بود...
یهو اومد گفت: "فلانی تو که بسیجی نیستی؟"
آدمِ کم و بیش احساسی ایه...اما هیچ وقت ندیده بودم گریه کنه...
لحظات فیلم هندی شدن! هم نهایتا اشک تو چشمش جمع میشه...همین...
اومد خدمت امام هادی سلام الله علیه و آله
عرض کرد: "آقا ما راهمون خیلی دوره...چیکار کنیم که شما را بیشتر ببینیم؟"
فرمود: