وبلاگی گروهی

۱۱۲ مطلب با موضوع «خاطرات» ثبت شده است

عمل به شعار، شعور میاره....

بعد از مدت ها پیام داد که "می خوام یه مطلبی بهت بگم. بین خودمون بمونه ولی قول بده ناراحت نشی؟!!"

هزار تا فکر کردم...یعنی چه؟

جواب دادم:" بگو...شاید زدمت(لبخند)"

ادامه مطلب...
۰۴ اسفند ۹۷ ، ۰۸:۰۰ ۹ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
رزمنده

صرفا جهت ریا!

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
این مطلب رو صرفا جهت ریا دارم مینویسم!
چند ماه پیش توی یک کانال مسابقه عکس تلگرامی شرکت کردم، شرط برنده شدن هم تعداد لایک بیشتر بود... از قضا منم نکردم نامردی و رفتم لایک خریدم! و البته برنده هم شدم! اونم با اختلاف زیاد اول هم شدم! خلاصه یه گلکسی اس ۹ پلاس برنده شدم! 
بعد به خودم گفتم واقعا این پول خوردن هم داره؟ قید پولی رو که برای خرید لایک دادم رو خوردم و گفتم بیخیال و به مدیریت کانال گفتم که اقا من تقلب کردم و جایزه رو نمیخوام! خلاصه جایزه ۸ میلیونی اونموقع رو دادم رفت! دوستان من که از برنده شدنم مطلع بودن افتادن سرم که احمق این چه کاری بود که کردی... ملت دارن آش رو با جاش میبرن حالا تو توی یک مسابقه برنده شدی و جایزه رو پس دادی که چی تقلب کردی؟...
ولی من کوچیکترین احساس پشیمونی نکردم، چون به خودم میگفتم که اعتقادم برای من خیلی گرون تر از این مبالغ هست... و با افتخار سرمو بالا گرفته بودم که حالا خواهیم دید من با خدا معامله کردم و مطمئنم که عوضش رو یه جای دیگه بهم میده...
خلاصه دوستان که دیدن من چجوری برنده شدم، تصمیم گرفتن که برنده بشن! توی مسابقه هفته بعدی شرکت کردند و هزینه هم کردن و اتفاقا برنده هم شدن! و نکته جالب اینجا بود که مشخص شد کاناله کلاه برداری بود! به خودم گفتم نزدیک بود اعتقادتو در برابر هیچی بدی!

سوره مبارکه عنکبوت آیه 2.
احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا وهم لا یفتنون
آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها می‌شوند و آزمایش نخواهند شد؟! 

تفکر پس از ریا نوشت!: اتفاقاتی در زندگیمون رخ خواهد داد که که مطمئنا تنها هدفشون ازمایش ایمان ما هست... 

تذکر نوشت: حدیث داریم که میگه ایمانتون رو به کمتر از بهشت نفروشید... یعنی خود بهشت کمه چه برسه به کمتر از اون.‌‌..

۰۳ دی ۹۷ ، ۰۸:۰۰ ۱۶ نظر موافقین ۱۴ مخالفین ۰
مرتضی نظری

در قلب من!!!

چند وقتی بود که بر اثر مشغله زیاد، یهو رگ گردنم می گرفت و باید هی ماساژش می دادم تا بتونم کار کنم وگرنه کلا دستی که در مسیرش بود را هم درگیر می کرد.

کم کم زد به ستون فقراتم و با یه کم نشستن، دادم می رفت هوا...فرصت اینکه دکتر برم هم نبود...ناچار به کمپرس آب گرم روی آوردم و پماد ویشکا و این داستان ها...

تا اینکه چند شب پیش یهو، سمت چپ بدنم کلا تعطیل شد...هر چی روش درمانی بلد بودم پیاده کردم، دیدم نه، این تو بمیری از اون تو بمیری ها نیست!! خیلی سفت و سخت داره هشدار میده...کمپرس آب گرم را بی خیال شدم و رفتم کنار بخاری، البته روشن هم بودها(لبخند)

ادامه مطلب...
۱۷ آذر ۹۷ ، ۰۸:۰۰ ۱۷ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰
رزمنده

بپرس بالام جان....

سلام علیکم

احوال شما؟
ان شاء الله خوب و سلامت باشید

ولادت با سعادت رحمه للعالمین حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و صادق آل محمد سلام الله علیه بر شما صمیمانه مبارک
بر همین اساس، این گل های زیبا، تقدیم به شما باد



ادامه مطلب...
۰۳ آذر ۹۷ ، ۰۸:۴۵ ۳۵ نظر موافقین ۶ مخالفین ۲
رزمنده

ما اینیم!!...

سر پِرس گرفته بود به پاش و یه لایه از پوستش رفته بود...

پیش خودم گفتم بنده خدا حالا تا چند وقت دستش بند میشه به این زخمه...

ادامه مطلب...
۰۷ مهر ۹۷ ، ۰۸:۰۰ ۱۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
رزمنده

همشاگردی سلام....

استاد خوبی بود...
از این جهت که دانشجو را وادار می کرد که دانش را بجوید...اما جای تاسف که اکثریت قریب به اتفاق، دانش را که نه بلکه راه های تقلب را جستجو می کردند....
ادامه مطلب...
۳۱ شهریور ۹۷ ، ۰۸:۰۰ ۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
رزمنده