اونروز وقتی سر کلاس دانش خانواده بچه ها از "دوستی های اجتماعی" با جنس مخالف می گفتند
شاخ در آورده بودم . برام واژه جدیدی بود!
دوستی های اجتماعی ...!
اونروز وقتی سر کلاس دانش خانواده بچه ها از "دوستی های اجتماعی" با جنس مخالف می گفتند
شاخ در آورده بودم . برام واژه جدیدی بود!
دوستی های اجتماعی ...!
دلم! هنوز مانده ای اسیر دست سرنوشت
چه استخاره می کنی، سر جهنم و بهشت؟
سبد، سبد تلاش را به روی شانه می برند
چرا هنوز مانده ای در ابتدای فصل کشت؟
{بســــم ربــــــ الشهــــدا}
✘علی جان چه لبخند زیبایی بر لبــ تو نشسته استــ...
✘و این لبخند تو یعنی امیــد و انگیزه برای من ...
✘برای من و امثال من که به تو قول داده ایم راهتــ را ادامه بدهیم..
✘بخند علی جان^^^^بخنــــد که خنده تو برای من نهایتــ آرزوستــ
✘زیرا این خنده تو برای من یاد آور خاطراتــ تو و واجبــ فراموش شده الهی استــ...
حدود دو سه هفته ی پیش بود که از خیابانی رد می شدم که وسط مسیر، پای چپم پیچ خورد و نشستم کف خیابان...
حالا از شدت خنده نمی تونستم بلند بشم!! خنده از این جهت بود که قبلش داشتم برای رفیق همراه، از احوالات شهیدی می گفتم که خانمش تعریف می کرد بارها پیش خودم گفتم کاش حداقل زنده بود، ولی مثلا یه جائی از بدنش آسیب دیده بود...به همون هم راضی بودم که خواب دیدم زنده است و فلج شده...نمی تونه راه بره و من از غصه ی اینکه، او اینطوری شده، گریه می کردم...که شهید تو همون خواب گفت ببین طاقت نداری!!پس حسرت بیخود نخور....
حالا تصور کنید ما این صحبت را که کردیم یه دفعه زیر پام خالی شد و نشستم!!...با خودم گفتم تو هنوز طاقت یه ذره درد را هم نداری که درد ایثار را درک کنی.....
قبل از پست نوشت :
نماز یکشنبه این ماه فراموش نشه
مطلب مرتبط : می خوای عاقبت بخیر بمیری ؟
گروه جنگ نرم مشرق نقد کامل، نقدی است که در چارچوب یک نگاه کلی، به هر سه لایهی تم، محتوا، و قالب و تکنیک اثر هنری بپردازد. در ادامه به بررسی فیلم پزشک (The Physician)، پرداخته میشود.
در این فیلم، یک جوان مسیحی آنگلوساکسون با نام رابرت کول، از انگلیس به راه میافتد و در پی آوازهی جهانی ابن سینا، به اصفهان میآید تا از او درمان بیماریها را یاد بگیرد. در بین راه عاشق دختری یهودی میشود به نام «ربکا» که او هم اتفاقاً به اصفهان میآید. پس از یک سلسله اتفاقات در اصفهان، این دو به هم میرسند.
تـم فیلـم