اگر در تسلسل وقایع جنگ همه چیز به چند ماه اول ختم شود، اگر ماشین جنگی عراق در همان چند روزهء شروع جنگ در باتلاق های خرمشهر گیر می افتد،اگر حملهء رعد آسای دشمن،مبنی بر فتح سه روزهء خوزستان و الحاق آن به خاک عراق ظرف چند روز و نیز پیشروی یک هفته ای تا تهران تحقق پیدا نمی کند،اگر ناخیر در حرکت هجومی دشمن به دولت تازه شکل گرفتهء پس از انقلاب و مردم فرصت می دهد تا متوجه شوند که چه حادثهء عظیم و هولناکی در حال شکل گرفتن است،اگر بسیج مردمی،ارتش مضمحل و نیروهای سپاه در شرف شکل گرفتن دست به دست هم می دهند و اگر تمامی وقایع جنگ به یک نقطه ختم شود و آن فتح خرمشهر توسط عراق است،اگر کل ارتش عراق در حاشیهء خرمشهر بیش از سی و پنج روز معطل می شود همه و همه مدیون رشادت گروهی انسان غیور است با رهبری منحصر به فرد محمد علی جهان آرا.
«یوسف کلاهدوز دوبار دچار سانحه سوختگی شد. بار اول در حادثه انفجار دفتر نخست وزیری که مژهها و کمی از ریش و ابروهایش سوخت و بعد از این حادثه بسیار تلاش کرد تا بفهمد اشکال کارش از ا بوده که همراه رجایی و با هزینه وصال معبود راه نیافته و زنده مانده است. گویا بیش از صورت دلش سوخته بود. حادثه دوم درست یک ماه بعد اتفاق افتاد؛ وقتی بعد از عملیات ثامنالائمه (ع) بار دیگر فرماندهان عملیات به تهران باز میگشت، هواپیما دچار سانحه شد و سقوط کرد. این بار تنش سوخت و روحش به ملکوت پرواز کرد.»
برای اطلاعات بیشتر روی تیترها کلیک کنید!