یاقدیر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
یاقدیر
نشسته بود کمی آنطرفتر از من و داشت عادی نفس میکشید،
یاقدیر
داشت از خودش تعریف میکرد، از مدارک تحصیلی عالیش،
یاقدیر
وقتی برگشتم اتاق برگهاش رو گرفتم گفتم کارت با کیه؟ نگاه کردم دیدم با همکارم کار داره، گفتم بشین ت ایشان بیان، سر صحبت رو باز کرد