از فردای روزی که نویسنده شدم سفر رفتم و نشد که پست بذارم تا الان..!
پس بعد بسم الله،
سلام!
از فردای روزی که نویسنده شدم سفر رفتم و نشد که پست بذارم تا الان..!
پس بعد بسم الله،
سلام!
قبل از پست نوشت :
مطلب مرتبط : می خوای عاقبت بخیر بمیری ؟
خوش به حال اونایی که چهارتا نماز یکشنبه این ماه رو خوندند
در هفته گذشته بحث کردیم که برای اینکه انسان در مسیر جهاد با نفس به کج راهه ها نره و به جای رسیدن به خدا هم کاسه شیطان نشه نیاز داره تا یک ولی خدایی جهادش رو مدیریت کنه. اول باید عرض کنم ما نمیگیم همه اشخاص حتما باید حضورا به خدمت اولیا الله برسند چه بسیار انسانهایی که حتی یکبار هم خدمت یک ولی خدا نرسیدند و به نتیجه هم رسیدند. در مورد این هم عرض خواهم کرد.
از آیت الله بهجت پرسیدند ما که استاد نداریم چه کار کنیم؟ فرمودند: به یقینیاتتون عمل کنید.
وقتی انسان به آنچه یقین دارد عامل میشود در واقع خدا بر خود واجب میداند بر یقین او بیافزاید و وقتی بر یقین شخص افزوده شد در واقع خدا بر شخص واجب کرده تا بدان عامل باشد. اینطور انسان سعه وجودی پیدا میکنه وقتی انسان سعه وجودی پیدا کرد طلبش برای معرفت افزایش پیدا میکنه و با عدل خدا سازگار نیست جایی که طلب حقیقی هست اعطای الهی نباشه.
در واقع آیت الله بهجت یک اصل و یک راهکار عملی تجویز فرمودند که اگر استاد کامل میخواهید بکوشید طلبتان حقیقی باشد چون جایی که طلب حقیقی نباشد اعطای حق معنا ندارد. در واقع ایشون به صورت غیر مستقیم فرمودند اگر بین حق و باطل سرگردان میشوید و تشخیصتان جواب نمی دهد چون به یقینیاتتان عمل نمی کنید. کسی که به یقینیاتش عمل نمی کند چگونه میخواهد به دستورات یک ولی خدا عمل کند؟
حالا وقتی شخص عامل شد به یقینیات که شریعت هم جزء همین یقینیات هست حالی مشابه حضرت موسی پیدا میکند( نگویید او پیغمبر بود، او کجا و ما کجا!!! اتفاقا اونها حجج الهیه هستن و الگوی ما) داستان حضرت موسی و خضر رو حتما همه خواندند.
اونروز وقتی سر کلاس دانش خانواده بچه ها از "دوستی های اجتماعی" با جنس مخالف می گفتند
شاخ در آورده بودم . برام واژه جدیدی بود!
دوستی های اجتماعی ...!