دو روز گذشته
اما این غم آنقدر سنگین بوده که تاب و توانم هنوز کمر شکسته باشد...
این روزها
تا اسم بقیع می آید
پهلویم تیر می کشد...
آخر می دانید
پسر ارشد مادر
بد دردی را چشید...
بد چیزهایی را دید...
دو روز گذشته
اما این غم آنقدر سنگین بوده که تاب و توانم هنوز کمر شکسته باشد...
این روزها
تا اسم بقیع می آید
پهلویم تیر می کشد...
آخر می دانید
پسر ارشد مادر
بد دردی را چشید...
بد چیزهایی را دید...
این مطلب، را یادم باشه تکمیل کنم...
یه ماژیک بر میداری و مطلب را مشخص می کنی که میزان اهمیتش را بین کارهای باقیمانده بالا ببری...
داشتم با دوستانم صحبت میکردم که ترغیبشون کنم به انجام کاری...
در مطلب هفته گذشته برام یقینی شد که کاری که برای خدا نباشه نه تنها غفلت میاره... بلکه بالاتر... خود اون کار عین غفلته... برای همین علمای اخلاق و حکمای الهی حرفشون اینه که هر کاری انجام میدید (غیر از کار خلاف) برای کارتون دلیل الهی داشته باشید... حتی غذا خوردن... حتی خوابیدن... حتی لباس خریدن... میفرمایند تمام اعمالتون قربة الی الله باشه... مثلا وقتی گرسنه مون شد، نگیم چون گرسنه ام هست باید برم غذا بخورم بلکه دلیل غذا خوردنمون این باشه که چون برای تقرب به خدا و برای سیر الی الله به این جسم نیاز دارم باید به این جسم رسیدگی کنم تا سالم بمونه... برای همین سالم موندن جسم ، الان باید غذا بخورم... اون وقت وقتی دلیل غذا خوردن این شد... شخص لذیذترین غذای دنیا رو هم که بخوره قبل از سیر شدن دست از غذا میکشه... چون لذت بردن از غذا هدف اصلی اش نسیت... هدف اصلی اش تقرب به خدا بود... منکر لذت بردن از غذا خوردن نیستم اما باید دید اصل و فرع چیه... یعنی در غذا خوردن اصل بر قوت گرفتن برای اطاعت خداست و فرعش لذت بردن از طعم غذا و ...
طولانی اش نکنم... هفته گذشته دیدم بزرگواری قصد بستن وبلاگشون رو دارن...
در دوران مدرسه، در درس عربی، یه سری اطلاعاتی یاد می گیری راجع به ثلاثی مجرد و ثلاثی مزید...