تفاوت بندگی ما و بندگی اولیا الله در نحوه اطمینان و اضطرارمون هست... اصلا وقتی تفاوت آشکار بشه میبینید که اگر بندگی اونی هست که اولیا الله دارن دیگه نمیشه اسم ماها رو عبد گذاشت... ماها بیشتر میشیم مصداق اون آیه شریفه : "اکثرا ایمان نیاوردند مگر اینکه مشرک شدند"
تفاوت ما و اولیا الله در اینه که جایگاهی که اونها مضطرمیشن ما در اون جایگاه مطمئن هستیم و جایگاهی که اونها مطمئن هستن ما در اون جایگاه مضطر میشیم...
بذارید مثال بزنم تا مشخص بشه منظورم چیه... لازم هست دو مثال بزنم.. خواهشم اینه که اگر قرار هست بخونید با حوصله و دقت بخونید...
می گفت طرف تو بیابون گیر کرده بود....تشنه و گشنه و تنها....
بعد از چند روز پیاده روی، رسید به یه ایستگاه...رفت و گفت آقا آب خوردن دارید؟..دارم از تشنگی هلاک میشم...
قیژ...قیژ...قیژ....
تند تند، پشت سر هم ماشین رد میشه...اصلا امکان اینکه بخوای از عرض اتوبان رد بشی نیست....
سلام از من حقیر به تو
ای قرآن...
دلم حسابی تنگ شده بود...
تنگ اینکه بیایم بنشینم رو به قبله
تو را مقابل دیدگانم بگشایم...
گذر کنم از همه ی دنیا..دل بسپارم به تو و کلام تو که بگویی آنچه را نیکوست...
دل تنگ اینکه بیایم در کنار تو و فقط بخاطر خودت بخاطر بوییدن و چشیدن تو واژه واژه پر کنم دل را از نور
شاید فشار قبر همان فشاری باشد که روح الهی ما در قبر قیودات و حدودات خودساخته ی غیر الهی ما ، تحمل میکند
همان قبری که از اعمال نا صواب ما و افکار کوتاه بین و گرفتار تعلقات ما، شکل گرفته...
آری... آن روح الهی ما در این قبر تنگ و تاریکی که خود ساختیم در رنج و فشار هست...
خدایا به حق این روزهای پر برکت و نورانی ات ما را از قبر خودمان رهایی بخش که ما از آن شما هستیم و از بد حادثه در این قبر گرفتار آمدیم...
حال حضرت یونسی را داریم که در شکم نهنگِ دنیا که آن هم قبر هست گرفتار آمدیم...
به حق ذکر یونسی، رهایی مان ببخش...
لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین