وبلاگی گروهی

سر من رای:(

هفته ی پیش این موقع سامرا بودم...
شهری که در بدو ورودش غم همه ی وجودتو می گیره...
دیوارهای زخمی
تیربارهای روی ساختمون ها
شیشه های شکسته
حرم
که فقط گنبدش طلایی و سالمه
حتی رواق بالای ضریح
همه جا غم داره
ویرانه های سامرا....
روبروی ضریح امام هادی و پدر امام زمان نشستیم

ادامه مطلب...
۰۸ خرداد ۹۵ ، ۰۸:۰۰ موافقین ۱۸ مخالفین ۰
مَروه

چقدر اهل عبور و عبرت هستیم؟

مهدی از بقیه بچه ها اعتدال بیشتری داشت... اون شب خونه سید دعوت بودیم... هنوز نیم ساعتی مونده بود تا افطار... خونه سید یه هال داشت و و یکی از اتاق خواب هاش هم خیلی بزرگ بود... برای خودش هالی بود... خانمها توی اون اتاق خواب نشسته بودن و ما آقایون هم توی هال بودیم...

مهدی قلم خطاطی و دواتش رو از کیفش بیرون آورد و مشغول نوشتن شد... خطاطی رو خیلی دوست داشت... میگفت خطاطی موجب توحد پیدا کردن قوه خیال میشه...

یکی از آقایون وقت اومدنش به خونه سید خیلی توی ترافیک مونده بود... میگفت بعد متوجه شدیم که اون ترافیک به خاطر یه تصادف خیلی جزئی ایجاد شده بود... میگفت فقط چراغ راهنمای ماشین طرف شکسته بود هیچ کدوم از طرفین هم زیر بار نمی رفتن... نه اون که مقصر بود حاضر به پرداخت غرامت میشد نه اون که فقط چراغ راهنمای ماشینش شکسته بود کوتاه می اومد... لذا یه اتوبان بزرگ و پر رفت و آمد رو بسته بودن تا افسر راهنمایی رانندگی بیاد و کروکی بکشه و ...

ادامه مطلب...
۰۷ خرداد ۹۵ ، ۰۷:۰۵ ۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
صالح

قضیه مشکوکه!!

بچه های قدیم!!، حتما طاهره خانوم و چنگالش را به خاطر دارند که چطوری سر چنگال را کج می کرد و قفل درها را باز می کرد...

از بس به همه چیز و همه کس مشکوک بود..(لبخند)

افرادی مثل طاهره خانوم کمابیش اطراف ما وجود دارند..چه بسا خود ما نمونه بارزش باشیم...

اما باید یه مطلبی را مد نظر داشت...

ادامه مطلب...
۰۵ خرداد ۹۵ ، ۰۸:۰۰ ۷ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
رزمنده

دَرهمی

داشتم فکر میکردم چه تصادف باحالی پارسال هم سوم خرداد اینجا من پست گذاشتم،یه سعادته دیگه!!
حالا میخوام پست بذارم،منتهی با چارتا عکس و صوت و اینا که حق جنوبیا ادا نمیشه!کاری هم که از دستمون برنمیاد!!
پس بسنده میکنیم به یه تبریک هرچند میدونم کمِ!!
اما موضوع بعدی گفتم یکم طتز بذارم شادشیم!بعد دوباره گفتم انقدر این تلگرام و کانال و گروه ها طنز میفرستن من جدیدترینشونم بذارم باز قدیمیِ!!!
موضوع بعدی گفتم یه نکته ایی پندی کوتاه از کتاب مثل شاخه های گیلاس بذارم،همزمان که میگشتم برای این چشمم خورد به یه طنز خوشگلی حالا هردوشو میذارم!!

این  نکته اش:

فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَى

سوره طه/44


باز ها دائم قیچی را تیز میکنند،چرا؟چون به پارچه خورده است و پارچه نرم است و نرمی پارچه آن را کُند مکند.یادت باشد بعضی ها مثل قیچی هستند میخواهند توراقیچی کنند جدا کنند با آنها نقش پارچه  را، نقش ابریشم را بازی کن آنها هم کند میشوند دست بر میدارند.فرعون قیچی بود خدا به موسی گفت ابریشم باش،یعنی با او نرم رفتار کن نرم سخن بگو:


فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا



این هم طنزش:
پیامبر(ص) درجمع اصحاب و انصار نشسته بودند و پای مبارکشان خسته شده بود؛ ولی با توجه به حیا و ادب بسیار بالایی که داشتند، پای مبارک را دراز نمی کردند. پس از گذشت لحظاتی، یک پایشان را دراز کردند و از حاضران پرسیدند: « این پای من، به چه چیزی شبیه است؟! »

هر یک از حضّار، به مقتضای ذوق و سلیقه خود، تشبیهاتی کردند و پیامبر هیچ یک را نپذیرفت

گفتند: « یا رسول اللّه! خودتان بفرمایید که پای مبارکتان شبیه به چیست؟ »

حضرت، تبسمی کرده و پای دیگرشان را نیز دراز نموده و فرمودند: « آن پای من، به این پای من شبیه می باشد.» ( و اینچنین رفع خستگی کردند )

۰۳ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۲۲
وخدایی که دراین نزدیکیست ..!

وقت ندارم!

خیلی بچه بودم که خواهرم یه کتاب از کتابخونه گرفته بود در مورد علائم ظهور...

ما هم علاقه مند!! نشستیم به خوندن کتاب...

ادامه مطلب...
۰۱ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۵۹ ۱۸ نظر موافقین ۱۵ مخالفین ۰
رزمنده

جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد

حتما اکثر شما شنیدید این روایت رو که در بحار مجلسی نقل شده: "به کمونم از امام باقر(ع) باشه"


اگر ابوذر میدانست آنچه را که در قلب سلمان است می گفت: خدا قاتل سلمان را رحمت کند...


البته در افضلیت سلمان پارسی نسبت به ابوذر غفاری تردیدی نیست... اما ابوذر هم کم انسانی نبود... تمام زندگی اش و دغدغه اش دین خدا و خاندان عصمت و طهارت بود... بر کسی پوشیده نیست که در دفاع از مولایش علی (ع) چه رنج ها که تحمل نکرد... و روایت از معصومین کم نداریم که در شان و منزلت والای ابوذر بیان شده...


تحلیل شما چیه؟... چرا ابوذر به این عظمت و به این ایمان راسخ اگر باطن سلمان را مشاهده کنه میگه خدا قاتلش رو رحمت کنه...

در برخی نقلها دیدم گفته شده : اگر ابوذر میدانست آنچه که در قلب سلمان میگذرد به خدای سلمان کافر میشد...


شاید بعضی ها بخوان بگن روایت معتبر نیست... اما به نظر من اگه روایت معتبر هم نباشه که هست... چیزی از صحت این جمله کم نمیکنه..چون حقیقتی رو بیان کرده... جمله ای حکیمانه هست... به نظر شما چرا اینجور هست؟...

ادامه مطلب...
۳۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۰۷ ۵ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰
صالح