چند ماه پیش در یکی از وبلاگهای مذهبی توصیه ای از مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی درباره صدقه دادن خوندم...
چند ماه پیش در یکی از وبلاگهای مذهبی توصیه ای از مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی درباره صدقه دادن خوندم...
دبیرستانی که بودم معلمی داشتیم، ریاضی تدریس می کردن ولی استاد اخلاق بودن...
یه روز بعد از اینکه سوالات امتحانی رو بهمون دادن یه گچ سفید برداشتن و شروع کردن به کشیدن آرم الله رو تخته سیاه، یه آرم بزرگ درست شبیه همون آرمی که وسط پرچم ایرانه.
ما بچه ها هم فرصت رو غنیمت شمردیم و حسابی تقلب کردیم...{به نــام خــدای بخشنـــده مهربــآنــ...
سلــآم،چند روز پیش داشتم کتــاب میخوندم که قسمتی از این کتاب خیلی با دل من بازی کرد!
عنوانش این بود:ملائکه سه بار انسان را درشب بیدار میکنند...
و امــا مختصری از متن این عنوان:
{بســــم ربــــــ الشهــــدا}
✘علی جان چه لبخند زیبایی بر لبــ تو نشسته استــ...
✘و این لبخند تو یعنی امیــد و انگیزه برای من ...
✘برای من و امثال من که به تو قول داده ایم راهتــ را ادامه بدهیم..
✘بخند علی جان^^^^بخنــــد که خنده تو برای من نهایتــ آرزوستــ
✘زیرا این خنده تو برای من یاد آور خاطراتــ تو و واجبــ فراموش شده الهی استــ...
بســـم ربــ الحسینــ}
دلــم پر میکشد سوی حرم آقــا
سوی آن گنبد طلــا
سوی آن پنجره فولادت آقا
دل شکسته ام مانده در گوشه صحن انقلاب
همان صحنی که مینیشینی و خیره میشی به گنبد طلای آقا
وقتی دستم رو روی قلبم میذارم
حس میکنم که راهی بــاب الرضا شده
اذن دخول را خوانده و وارد حرم شده
جسمم اینجاست در این زمین خاکی اما روحم و وجودم در
بهشت الرضاست...