وبلاگی گروهی

نیمه شعبان

نیمه شعبان ولادت ولی نعمت همه شیعیان جهان بر شما عزیز گرانمایه مبارک باد

۰۳ تیر ۹۲ ، ۱۱:۰۷ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس زاده

محمدهاشم غرقی

سلام

پس از اعلام کاندیداتوری آقای محمدهاشم غرقی در انتخابات شورای شهر تهران از آنجایی که ایشان را از نزدیک میشناسم بر آن شدم تا کاری که از دستم بر می آید برای ایشان انجام نمایم و از آنجایی که ایشان اسپانسر مالی ندارند و برای این که زیر دین کسی نباشند بعد از انتخابات تبلیغات ایشان محدود و کم میباشد و دوستان برایشان دلی کار می کنند لذا از کلیه دوستان دعوت مینمایم که ایشان را به دوستان و اقوام معرفی نمایند و در ادامه سوابق ایشان جهت استحضار آمده است .

آدرس پایگاه اطلاع رسانی ایشان جهت تکمیل اطلاعات : http://www.e-ghoroghi.ir/


راستی دوستانی که میخوان کمک کنند خبر بدهند باتشکر


الف) دفاع مقدس

- حضور داوطلبانه در جبهه آبادان و شرکت در اولین عملیات گسترده پدافندی با عنوان فرمانده گروه رزمی مهرماه 1359

- حضور در منطقه عملیاتی قرارگاه حمزه سیدالشهداء (ع) فرمانده ژاندارمری آذربایجان غربی جمعاً بالغ بر 60 ماه

- جانباز 30٪ دفاع

ب) عمده مسئولیت ها

- معاون نظامی بسیج مستضعفین از بدو تأسیس آذر 1358 تا واگذاری به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بهمن 1359

- معاون طرح و برنامه و بودجه ناجا از سال 1369 الی 1371

- فرمانده ناحیه انتظامی خراسان بزرگ (شمالی، رضوی و جنوبی قبل از تفکیک)از سال 1371 الی 1374

- رییس مرکز آموزش مدیریت دولتی خراسان از سال 1374 الی 1379

- مدیرعامل موسسه مدبران دانش (با عضویت بالغ بر 80 نفر وزراء، معاونین وزراء و مدیران بنگاه های اقتصادی و صنعتی) از سال 1379 الی 1382

- رییس سازمان بازرسی شهرداری تهراناز خرداد1382 تا آبانماه 1384

- رییس مرکز ارتباطات مردمی نهاد ریاست جمهوریاز آبانماه 1384 تا92/1/31

ج) عمده فعالیت ها در سطح ملی

- مجری طرح ادغام نیروهای شهربانی، ژاندارمری و کمیته انقلاب اسلامی و تشکیل نیروی انتظامی

- مدیریت طرح و اجرای سامانه ملی ارتباط مردم و دولت (سامد)

- طراحی الگوی اسلامی- ایرانی ارتباطات مردمی (در مرحله تصویب در شورای عالی اداری)

۱۹ خرداد ۹۲ ، ۰۴:۴۵ ۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس زاده

از شهید گمنام تا عکس شهید

سال 91 یک روز قبل از عمل ام داوود (اعتکاف) نزدیک ظهر در محل کار بودم که یکی از دوستان مسجد به گوشیم زنگ زد ، گوشی رو برداشتم و حال و احوال کردیم گفت این 96 شهید که آوردن تهران را میخوان برای فردا (ام داوود) بفرستن توی مساجدی که اعتکاف دارن میشه هماهنگ کرد که یکی از شهدا را بیاریم مسجد خودمون ... فکری کردم و گفتم بعیده ولی پیگیری میکنم ، خداحافظی کردیم ... شروع کردم چند تا زنگ و به در بسته خوردم یکی از دوستان که خودشون برا مسجدشون شهید گرفته بودن گفت بعیده دیگه بدهند به محله ما چون ما گرفتیم حالا من میگم ببینم چی میشه ... دقایقی بعد یکی از دوستان زنگ زد بهم که اصلا بهش زنگ نزده بودم و گفت کسی رو داری که بره معراج شهدا ... یه فکری کردم و گفتم همه بچه ها که معتکف هستن و یا اگر هم باشن سرکار الان کسی رو ندارم ولی خودم میرم گفت سریع برو ... خودمو رسوندم زود معراج شهدا همون رفیقم که گفتم برا مسجدشون شهید گرفته بودن هم اونجا بود ، مسئول مربوطه گفت همه شهدا تقسیم شدن 95 تا از شهدا در نواحی تهران و به هر ناحیه 5 شهید تقسیم کردیم ... به ناحیه شما هم همین طور لیست اسامی مسجد ها هم مشخص شده و از سپاه به ما اعلام کردن دیگه امکانش نیست گفتم اون یک شهید چی مگه 96تا شهید نیست گفت احتمالا اون میخواد بره یکی از دانشگاهها ... نا امید شدم و به رفیقمون که بهم زنگ زد گفتم جریان را گفت صبر کن بهت خبر میدم ... توی اتاق بودیم و اتاق هم تقریبا شلوغ بود همهمه زیاد ، همه اومده بودن کارهای مربوط به تحویل شهیدشون رو انجام بدن یه دفته دیدم اسم منو صدا زد گفت اون یه شهید هماهنگ شده و گفتن که بدیم به شما و اسم شما رو دادن که کل شهدای ناحیه را شما تحویل بگیری یعنی 6شهید رو خودت باید تحویل بگیری ... من که دیگه کٌپ کرده بودم پیش خودم گفتم من اصلا امید نداشتم ولی حالا 6 شهید ... بهش گفتم حاجی همون یه شهید رو زحمتش رو بکش و شهید هر مسجد و به خودشون ... رفقای ما هم که به ما جواب منفی داده بودن با تعجب منو نگاه میکردن که نه به این که جور نمیشد نه به این که شهید ما رو هم میخوان تحویل ایشون بدن ... با کلی اصرار و کل انجار بالاخره قبول کرد که ما فقط یک شهید رو تحویل بگیریم مگه قبول میکرد (میگفت به من دستور دادن و نمیشه) "مسئولیت سنگینی بود من که با اونانبودم و هر اتفاقی می افتاد باید من پاسخگو بودم " ... کارها و مدارک رو دادیم و گفتن برید فردا صبح بیاید ... به دوستان مسجد اطلاع دادم که جایگاهی در مسجد برای شهید درست کنند ... ما هم رفتیم و صبح با رفقای مسجد جامع هماهنگ کردیم با هم رفتیم شهید رو تحویل گرفتیم و آوردیم سر راه یک مسجد دیگه که اعتکاف داشت نیز زنگ زدن گفتن اگه میشه بیارید عزیزان ما نیز زیارت کنند ... خلاصه سال گذشته ما مراسم ام داود رو با این شهید هرجا که بود گذروندیم و تا آخر شب چند تا مسجد و هیئت رفتیم و همه زیارت کردند ... روز عجیبی بود ... و امسال خیلی از سال گذشته فاصله گرفتم ... بعد از سرکار عصر راهی مسجد شدم که به آخرهای مراسم برسم و عکس های شهیدی که تازه شهید شده رو برداشتم و به سمت مسجد حرکت کردم عکس های شهید حاج سیدحمید طباطبائی که چندین بار توفیق دیدار ایشون از نزدیک برام فراهم شده بود آدمی صبور و با حوصله ، یکی از دوستان نزدیکش خاطره هاشو برام میگفت که فقط ماموریت هایی که سخت بودن رو انتخاب میکرد ... سال گذشته شهید گمنام ، امسال عکس شهید


۰۶ خرداد ۹۲ ، ۰۷:۵۸ ۱۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عباس زاده

ولادت اسدالله الغالب

http://bi-neshan.ir/wp-content/uploads/2012/05/H.Alia-2.jpg

نظر بزرگان شیعه درباره ولادت أمیر المؤمنین (علیه السلام) در داخل کعبه

شیخ مفید (ره)

مرحوم شیخ مفید (ره) (متوفای سال 413 هجری) در این زمینه، سخن زیبایی دارد که می‌تواند فصل الخطاب و بیان‌گر نظر شیعه باشد. ایشان می‌فرماید:

ولد بمکة فی البیت الحرام یوم الجمعة الثالث عشر من رجب سنة ثلاثین من عام الفیل و لم یولد قبله و لا بعده مولود فی بیت الله تعالی سواه، إکراما من الله تعالی له بذلک و إجلالا لمحله فی التعظیم.

حضرت علی (علیه السلام) در روز جمعه، سیزدهم ماه رجب سال 30 عام الفیل در خانه خدا در بیت الله الحرام به دنیا آمد. نه قبل از ایشان و نه بعد از ایشان، کسی در خانه خدا به دنیا نیامده است. و این تولد در خانه خداوند، فضیلت و شرافتی است که خداوند برای بزرگداشت مقام و منزلت آن حضرت، به ایشان اختصاص داده است.

الإرشاد للشیخ المفید، ج1، ص5، تحقیق: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لتحقیق التراث، چاپ: الثانیة، 1414 هـ ـ 1993 م، ناشر: دار المفید للطباعة و النشر و التوزیع ـ بیروت ـ لبنان

  

نظر بزرگان أهل سنت درباره ولادت أمیر المؤمنین (علیه السلام) در داخل کعبه

1. حاکم نیشابوری (متوفای سال 405 هجری)

من ابتداء نظر حاکم نیشابوری را بیان می‌کنم، سپس نظر بزرگان أهل سنت را نسبت به حاکم نیشابوری عرض می‌کنم. ایشان می‌گوید:

فقد تواترت الأخبار أن فاطمة بنت أسد ولدت أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب کرم الله وجهه فی جوف الکعبة.

روایات متواتری وارد شده که فاطمه بنت اسد، أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب کرّم الله وجهه را در داخل کعبه به دنیا آورده است.

المستدرک علی الصحیحین للحاکم النیشابوری، ج3، ص550، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة ـ بیروت، الطبعة الأولی، 1411هـ ـ 1990م و ج3، ص483، تحقیق: إشراف: یوسف عبد الرحمن المرعشلی

ایشان نمی‌گوید روایت صحیح است، بلکه می‌گوید روایت متواتر است و آقایان أهل سنت، روایت متواتر را به منزله آیه قرآن می‌دانند و انکار روایت متواتر را به منزله انکار آیه قرآن تلقّی می‌کنند.




ولادت حضرت علی رو اول به امام زمان (عج) تبریک میگم و دوم به پدر هممون امام سیدعلی خامنه ای که انصافا حق پدری گردن ما داره ... و بعد هم به همه پدرهای عزیز من جمله پدر خودم که امروز برای عمل چشمش رفته بیمارستان و امسال باید با چشم بسته روز مرد رو تجربه کنه (خیلی سخته) .... و بعد هم به همه دوستان گلم روز مرد رو تبریک عرض میکنم ، ایشااله که بتونیم این روز رو درک کنیم و از همه عزیزانی که در مراسم معنوی اعتکاف شرکت میکنند التماس دعا دارم ... خیلی دلم میخواست برم اعتکاف ولی شرایط جوری نیست که بتونم برم یکشنبه امتحان دارم و ... دیشب هم دوستان در مسجد ازم خواستن که برای مراسم اعتکاف در کنار هم باشیم ... خدایی دوستای خوب داشتن نعمتی است

خاطره.ن : یه روز صبح سحر قبل از نماز صبح بیدار شدم و رفتم به سمت حرم ، داخل حرم که وارد شدم دیدم چند کبوتر روی زمین دارن دونه میخورن و نظرم رو جلب کردن ، پیش خودم گفتم اینا از من زرنگ ترن و زود تر اومدن ... به ایون طلا نگاهی کردم و خدارو شکر کردم ... سرم و آوردم بالا و منظره ای به یاد موندنی دیدم ، طبقه دوم حیاط حرم حجره ، حجره است و هر حجره هم دری و دستگیره ای به همه حجره ها نگاه کردم دیدم روی دستگیره در همه حجره ها یه کبوتر ناز خوابیده و خیلی این صحنه برام شگفت آور و جالب بود ... به همه دوستان هم که میخواستن راهی بشن برای این که یادم کنن این مطلب رو یاد آوری میکردم و اوناهم بعد از برگشت میگفتن خیلی یادت میکردیم ... ایشاالله دوباره بطلبند و دعوتمون کنن بریم...

۰۱ خرداد ۹۲ ، ۰۶:۱۷ ۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس زاده

سفرنامه 5

سفر ارومیه :

زودتر زنگ زدم آژانس که ماشین سرموقع بیاد ... زود که نیومد هیچ توی راه هم ماشین خراب شد ده دقیقه مانده به پرواز رسیدم فرودگاه ... حالا نشستم توی ماشین یه خواننده زن داره میخونه گفتم بذار غیر مستقیم بهش بگم خاموشش کنه شاه مقصود را از جیبم درآوردم و چند تا تکون بهش دادم دیدم انگار نه انگار اشاره کردم به ضبط دیدم نه خبری نیست بهش گفتم بی زحمت بزن یه کانال دیگه تازه متوجه شد و گفت چشم میزنم رایو خودمون ... وقتی ماشین خراب شد پیاده شد و شروع کرد به درست کردن ماشین ده دقیقه زمان برد پیاده شدم و بهش گفتم درست میشه ؟ گفت چند دقیقه دیگه گفتم من هفت پرواز دارم ساعت را نگاه کردم 6:40 را به چشم متصور میکرد ... تا حالا چند بار دوستان از فرودگاه تماس گرفتند و رفته بودند داخل سالن ترانزیت منم خیلی خون سرد برخورد میکردم و میگفتم میام دیر نمیشه جلوی ترمینال دو آقای ع کارت پرواز را داد بهم و رفتم وارد سالن ترانزیت شدم داشتم ساعتم رو دست میکردم که اسم من و یه نفر دیگه رو از بلندگوی سالن صدا زدن و منم خیلی آروم به سمت خروجی شش رفتم و به شوخی به حراست پرواز گفتم کجا میخواد بره بلیطش دست منه ... رفتم داخل اتوبوس دوباره تیکه ها شروع شد و بعد از من نفر دیگه نیومد درب را بستن و راه افتادیم به سمت پرواز ... پیش خودم گفتم مثل اینکه عادت شده که نفر آخر بیام ها (یه بار از پرواز جا بمونم درست میشم) ... روی هوا به ابرها نگاه میکردم که زیر پای ما بودند ، ناگهان به یاد شهدای عرفه افتادم که همین مسیر را طی می کردند (حاج احمد کاظمی و یاران) ... خدایا راه ما را از راه شهدا جدا نکن و در راه شهیدان ثابت قدم بگردان ... الهی آمین ... خدا آخر و عاقبت این سفر را نیز مانند صدوپنچ سفر قبلی ختم به خیر گردان ... آمین

۱۵ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۶:۳۸ ۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس زاده

سفرنامه 4

گیله مرد ...

ساعت 11:30 (92/2/11) با گیله مردی لاغر اندام و قد نسبتا بلند هم صحبت شدم که برای استقبال از رئیس جمهور محبوب و مردمی آمده بود از تیپش معلوم بود آدم بسیار ساده ای است ، ازش پرسیدم برای چی آمدی استقبال؟ گفت چرا نیام؟ مگه من از مردم لبنان کمتر هستم که با آن استقبال گرم از رئس جمهور پذیرایی کردند ، اونوقت اومده شهرم من نیام؟ نامردی نیست؟ ... خودش سر صحبت رو بازکرد دیگر و گفت: دور قبل (سوم) که رئیس جمهور آمد شهرمان با مادرم برای استقبال آمدیم که در جریان استقبال دچار سکته مغزی شد به دلیل کهولت سن و به رحمت ایزدی پیوست ... پیش خودم گفتم دمش گرم دفعه قبل مادرش رو از دست داده علاقه اش به رئیس جمهور که کم نشده هیچ مصمم تر اومده برای استقبال ... این یعنی خون گرمی و مهمان نوازی ... من که کم آوردم

۱۵ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۶:۲۱ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس زاده