بسم رب الشهدا و الصدیقین
نمیدانم از کجا و چطور شروع کنم ، برای همین خودنویس را روی کاغذ رها میگذارم تا چیزهایی که جاری میشود و در ذهنم خطور می کند را خیلی سریع و بی وقفه بنگارد ..
قصد داشتم کمتر بنویسم ولی انگار ما با نوشتن خو گرفته ایم و به راحتی هم نمی توانیم با هم وداع کنیم ، اینقدر ذهنم را مشغول کرد که نتوانستم بی خیالش شوم و بخوابم ، کاغذ و قلم را آماده کردم تا در تاریکی شب با نور گوشی تلفن همراه تراوشات ذهنی ام را مکتوب نمایم ...
مثلا قرار بود کمتر حضور داشته باشم ...
و اما ادامه مطلب :
اما اکنون شاهد حضور هیئتی در تهران هستیم که جهت آماده سازی آشتی طرفین و برقراری صلح بین دو کشور به پایتخت ایران اسلامی آن هم در همان مجلسی که بر علیه آنها حکمی و مصوبه ای صادر نموده است هستیم ...
امیدواریم نمایندگان محترم ملت و مسئولین دستگاه دیپلماسی کشور با چشمی بازتر و با افق دید وسیع تری به موضوع نظاره و تصمیمی درخور اتخاذ نمایند تا دیگر شاهد تکرار مکررات نشویم ..
اگر زمان و دسترسی داشتم شبانه بر روی صفحه وب می گذاشتم ...