بسم رب الشهدا و الصدیقین
امروز جایی دعوت شدی که
امروز جایی دعوت شدی که
حرم ، حرم نمیره فکرت از سرم
یعنی میشه ما هم اربعین کربلا باشیم آقا ...

آقای بهلول که در زمان هارونالرشید زندگی میکرد، آدم عجیبی بود. به او گفتند بیا قاضی القضاه بشو. برای اینکه قبول نکند، خودش را به دیوانگی زد. اما با کارهای خود مردم را امر به معروف و نهیاز منکر میکرد. این آقای بهلول درباره ی «ریا» داستانی دارد: روزی بهلول دید آقایی دارد مسجد میسازد...
یکــ جــا روضه هستــ بروید و بنشینید و گریه کنیــد..../

سلام بر خدا و شهیدان خدا و بندگان پاک و مخلص او
بعد از مدت ها کشمکش درونی که هنوز هم آزارم می دهد، برای رهایی از این زجر، به این نتیجه رسیده ام و آن در این جمله خلاصه می شود: خدایا! عاشقم کن.