* در فاصله ی میان ولادت تا وفات انسان ، در فاصله ی میان آن زنده شدن و این زنده تر شدن ، تجربه ها و آزمون ها وخطاها و ... را زندگی می نامیم و هرکسی فرصتی دارد کوتاه یا کوتاه تر برای این زندگی و هرکسی مسیری را ، شیوه ای را ، حالی و حالتی را برای این زندگی برمی گزیند و گاه ، حتی بی آنکه بداند و بخواهد ، در شیوه ی این زندگی به کسی که پسندیده و دوستش داشته اقتدا می کند و در آخرت هم بر اساس همین زندگی و همین چگونگی با همان که مثل او بوده و شبیه او شده محشور می شود...
این خلاصه داستانی است که برخی بیهوده طولانی اش می کنند!
وقتی کسی را دوست داشته باشیم ، در دنیا مثل او می شویم و در آخرت با او محشور خواهیم شد ... حتی اگر کاملا در آن سطح و مرتبه نباشیم ، همین همدلی و انس و ارتباط ، آرام آرام ما را به او نزدیک می کند و به او شباهت می دهد ، آن چه او دوست دارد و می پسندد دوست خواهیم داشت ، آن چه او خوش ندارد نخواهیم خواست اندک اندک حتی رفتارهای عادی مان به او نزدیک تر و شبیه تر می شود. همان طور که امیرالمومنین علیه السّلام فرمود:"حتی اگر بردبار نیستی ، تلاش کن که خود را بردبار نشان دهی و حالت بردباران را پیدا کنی ، چرا که کمتر پیش می آید کسی خود را به گروهی شبیه سازد و از آنان نشود."
وقتی حماسه ای به عظمت قیام و شهادت حسینی ، تاریخ را به دو نیمه ی قبل از عاشورا و بعد از عاشورا و جغرافیا را به دو پاره ی کربلا و غیر کربلا تقسیم می کند ، زندگی هر انسانی هم یا این سوی خط است یا آن سوی خط.هر انسانی چه بداند و چه بخواهد و چه نداند و نخواهد ، یا کربلایی هست ... یا نیست و اگر هست یا نیست ، در هرکدام ، درجاتی و مراتبی و قدری و اندازه ای دارد .
در سبک زندگی اش،در خوراک و پوشاکش ، در حرف زدن و خندیدنش ، در معاشرت و دوستی هایش،در ظاهر و قیافه اش،در موضع گیری سیاسی و روابط اجتماعی اش ...
ما باید این چند روز دنیا را حسینی زندگی کنیم تا در آخرت حسینی باشیم و به شمار آییم ... * (1)