بسم الله الرحمن الرحیم
دوستان با دیدن تصویر فوق چی به ذهنتون متبلور میشه ؟
فکر کنید و بنویسید لطفا
یعنی تفکر نوشت بنویسید راجع به عکس
بسم الله الرحمن الرحیم
دوستان با دیدن تصویر فوق چی به ذهنتون متبلور میشه ؟
فکر کنید و بنویسید لطفا
یعنی تفکر نوشت بنویسید راجع به عکس
آتش قلیان را روی قلیان درست نمی کنند، در روی منقلی درست میکنند و بعد روی قلیان می گذارند. آتش جهنم هم همینطور است، در جهنم درست نمی کنند، در جای دیگر درست می کنند و آنجا همین دنیا است یعنی هرکس آتش جهنم خودش را خودش تهیه می بیند.
وجِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ (فجر-23)
سال۱۳۷۹ درخدمت مرحوم ابوی برای عیادت دوست بیماری رفته بودم...
پیرمرد شیک و کراوات زده ای هم آنجا حضور داشت، برحسب اتفاق ، چنددقیقه بعداز ورود ما اذان مغرب میگفتند... آن آقای پیر کراواتی، باشنیدن اذان کیف چرمی ظاهرا گرانقیمتش را باز کرد و سجاده اش را درآورد و زودتر از سایرحضار مشغول نماز شد!
شخصا برای من جالب بود که یک پیرمرد شیک و صورت تراشیده و کراواتی اینطور مقید به نماز اول وقت باشد...
بعداز اینکه همه نمازشان خواندند ، مرحوم پدرم خطاب به ایشان با صدای بلند(بدلیل سنگینی گوش پیرمرد) گفتند:
آقای مهندس، قضیه نماز اول وقت و مرحوم حاج شیخ و رضاخان را برای مجتبی تعریف کنید ... دوستدارم از زبان خود جنابعالی بشنود...
بسم الله الرحمن الرحیم
امام خامنه ای مدظله العالی :
یک بخش مهمّ از این مجاهدت که خود یک سرفصل جداگانهای است، مبارزهی با ظلم و مبارزهی با ظالم بوده است. زندگی ائمّه (علیهم السّلام) سر تا پا عبارت است از مبارزهی با ظلمه، مبارزهی با ظلم. علّت آن فشارها و مسموم شدنها و شهید شدنها و مانند اینها هم همهاش همین بوده است؛ چون با ظلم و ظالم مبارزه میکردند. این زندگی ائمّه است. ما حالا میخواهیم پیروان اهلبیت باشیم؛ باید این چیزها را رعایت کنیم. بایستی معارف اسلامی را ترویج کنیم؛ بایستی اقامهی احکام الهی را جزو اهداف خودمان بدانیم؛ باید در راه خدا با همهی وجود مجاهدت کنیم؛ باید با ظلم بجنگیم، با ظالم بجنگیم، مبارزه کنیم؛ این وظیفهی ما است. خب، مجاهدت فقط جنگ نظامی نیست؛ مجاهدت اعم است از انواع مبارزات، از مبارزات فرهنگی گرفته تا مبارزات سیاسی تا مبارزات اقتصادی؛ اینها همه داخل در عنوان مجاهدت است. ذهن فقط نرود به جنگ نظامی؛ یک وقتی هم ممکن است در یکجایی جنگ نظامی پیش بیاید لکن همهی مجاهدت آن نیست.
سخنرانی برای مجمع جهانی اهل بیت 94/5/26
پینوشت:
در روزگاری بچه شروری بود که اطرافیانش را با سخنان زشتش ناراحت می کرد. روزی پدرش جعبه ای پر از میخ به او داد و گفت: هر بار که کسی را با حرف هایت ناراحت کردی، یکی از این میخ ها را به دیوار انبار بکوب...
از کودکان میشه درسها آموخت:
مثلا وقتی هنوزنوزاد هستن کلا با اشک و زاری به مطلوبشون میرسن... (این یک اصل هست در نظام هستی)
البته اینها منافاتی با تلاش و تحصیل و تدبیر نداره...
اگر نگاه عادت زده مون رو کنار بذاریم و بدونم این نوزاد ضعیف هم جندالله هست اصول و کدهای فراوانی رو برای خودسازی ازشون فرا میگیریم...
من بیچاره ی نگاه نوزادها در دو سه ماه اول تولدشون هستم... وقتی نگاه حیرت زده شون رو میبینم از نگاه عادت زده خودم خجالت زده میشم...
اما مطلبی که میخوام عرض کنم چیز دیگه ای هست: