دیدی یه موقعی اصلا نمی دونی راجع به چی بنویسی و به عبارتی مغزت، مگس می پرونه!! یه موقعی هم اصلا نمی دونی راجع به کدوم موضوع بنویسی؟!!

حالا داستان ماست و این روز...

عرفه که هست...
اول مهر که هست...
آغاز هفته دفاع مقدس که هست

القصه ما بسم الله را میگیم دیگه اگه منبر طولانی شد، شرمنده ی  اخلاق ورزشی تونم!!



عرض کنم که از عرفه، دیگه دلت دست خودت نیست....پر می کشه تا مبادا از کاروان حسین عقب بمونه....
هی روز شماری می کنی...."چند روز دیگه مونده تا محرم؟...."
پرچم های هیئت را زیر و رو می کنی..."امسال دیگه نذر آقا ابالفضل، اون پرچم بزرگه را می برم...."
"راستی عرفه را کجا برم؟!!"

عجب روزی...بوی ماه مهر و بوی کربلا هر دو مشام نوازند....
حسین سلام الله علیه و آله، در عرفه، دعا خواند و بعد راه افتاد به سمت کربلا....
عاشقان حسین سلام الله علیهم اجمعین، دعا خواندند و راه افتادند به سمت جبهه ها...
و امروز ما دعا می خوانیم برای حرکت به سمت فتح قله های علم و ایمان....

امام فرمود: "ما را از تحریم نترسانید که فرزند رمضانیم و از جنگ نترسانید که فرزند عاشورائیم"
دارم فکر می کنم اول ماه رمضون امسال بود که بچه های غواص پیدا شدند با اون مقاومتشون...
وحالا در ماه مهر، نام حسین، طنین انداز میشه برای نبرد علمی....


در عرفه به این مهم بیاندیشیم....
و فراموش نکنیم که اصحاب حسین همه در عرفه بودند و دعا خواندند با امام اما تنها کسانی عاشورائی شدند که در عرفه، مصداق "من عرفه نفسه فقد عرفه ربه" گردیدند....


پی نوشت:
ان شاء الله هفته ی دیگه مسابقه داریم...
عید قربان را هم پیشاپیش صمیمانه تبریک میگم...
برای حاجی هائی که امسال به عید قربان نرسیدند هم صلوات بفرستید....