اولی به دومی گفت:"اگر گاو شما به گاو ما شاخ بزنه و اونو زخمی کنه، تکلیف چیه؟"
دومی جواب داد:"ای بابا، حیوون که چیزی سرش نمیشه...باید گذشت کرد"
اولی گفت:"حالا اگه گاو ما به گاو شما، شاخ زد و اونو زخمی کرد، چی؟"
اولی به دومی گفت:"اگر گاو شما به گاو ما شاخ بزنه و اونو زخمی کنه، تکلیف چیه؟"
دومی جواب داد:"ای بابا، حیوون که چیزی سرش نمیشه...باید گذشت کرد"
اولی گفت:"حالا اگه گاو ما به گاو شما، شاخ زد و اونو زخمی کرد، چی؟"
می گفت یه پادشاهی رسید به بزرگی و گفت:
" همانطور که می دونی در زمان خلفای عباسی، رسم بود خلفا، شاهان و امیران، هر کدوم یه لقبی داشتند که به "الله" ختم میشد مثل موفق بالله، متوکل علی الله، معتصم بالله. به نظر تو چه لقبی شایسته ی منه؟"
قدیم ها تو خونه هاشون، دو تا حیاط درست می کردند....حیاط بیرونی و حیاط اندورنی....
افراد غریبه هیچ وقت اجازه نداشتند وارد خونه بشن....اگه طرف همسایه بود و معتمد، نهایتا میومد در حیاط بیرونی...
اما اگه یکی از این دو ویژگی را نداشت حق ورود به خونه که هیچ، تو محله هم راهش نمی دادند...
اما در حیاط اندرونی، چه خبر بود؟ مرکز مدیریت خونه در این قسمت قرار داشت....اسرار خونه هم در این قسمت بود...به همین خاطر، فقط خودی ها حق ورود به حیاط اندرونی را داشتند...
ما همیشه حرف از دروغگوئی که میشه یاد چوپان دروغگو می افتیم....
و با اینکه داستان را می دونیم، خیلی مشتاق می شینیم به امید اینکه شاید این بار راست بگه!!
اما باز همون آشه و همون کاسه...
این روزها که مدام پیگیر خبرهائی از مکه و منا هستیم، یه خبر از همه جالب تر بود!!!"تسلیت کاخ سفید به خانواده قربانیان حادثه منا"
حالا بگذریم از زخم زبون هائی که برخی بی خردان داخلی می زنند...
تا حالا دقت کردی چرا کف کفش یا کف دمپائی را نقش و نگار میدن؟
اصلا می بینی کفِش قشنگ تر از خودشه!!
یادش به خیر بچه که بودیم از بس شیطنت می کردیم همیشه یه چند تا سنگ گیر می کرد بین این نقش و نگارها و ما با هزاران فناوری کودکانه!! اینها را از کف کفش یا کف دمپائی جدا می کردیم...
