این روزها که مدام پیگیر خبرهائی از مکه و منا هستیم، یه خبر از همه جالب تر بود!!!"تسلیت کاخ سفید به خانواده قربانیان حادثه منا"
حالا بگذریم از زخم زبون هائی که برخی بی خردان داخلی می زنند...
دارم فکر می کنم چه ارتباطی بین این حج با حج حسین و یارانش وجود داره؟...
شنیدم که بی خردی می گفت "فریاد برائت از مشرکین که سر میدن، باید هم این اتفاق ها بیفته!!! خب این کارها را نکنند، مشکلی هم نیست!!!"
حسین سلام الله علیه و آله، در طواف چهارم بود که دیگه طواف را ادامه نداد و رفت به عرفات و باقی ماجرا...تا حج گزار، برای همیشه تاریخ، فراموش نکنه که "نماز بی ولای او، عبادتی است بی وضو...به منکر علی بگو نماز خود رها کند"
بعد همین بی خردان، که از ابتدای تاریخ، همیشه حضور دارند، گفتند، "حجش قبول نیست!!!!!" و بعد دلخوش کردند به تسلیت یزید که گفت "تسلیت میگم به خانواده قربانیان کربلا!!"
گفتند تو که در راس ماجرا بودی....گفت "من نبودم!! ابن زیاد بود!!"
"من نبودم!!!.....آل سعود بود!!"
و لعنة الله علی القوم الظالمین من الاولین و الآخرین....
برای حاجی ها دعا کنید و صلوات...
مسابقه نوشت:
یادمه در دوران مدرسه، اولین جلسه ای که معلم های انشاء میومدند سر کلاس، دو تا موضوع را بیشتر بلد نبودند بگن!!...
اول اینکه "تابستان خود را چگونه گذراندید؟"...
دوم"علم بهتر است یا ثروت؟"
و اتفاقا امام علی سلام الله علیه و آله، در مورد موضوع دوم، مطالبی را به جناب کمیل رحمة الله علیه فرمودند....
بنابراین سوال مسابقه در همین خصوصه که جواب امیرالمومنین به این سوال چیست و چرا؟ کامل بنویسید لطفا{لبخند}
جواب دوستان تا روز شنبه محفوظه ...البته اگه این بار مخابرات، بچه خوبی باشه و اذیت نکنه..
جوایز مسابقه هم به تبع اون اهدا خواهد شد....ان شاء الله
پیشاپیش عید غدیر را هم صمیمانه به همه تبریک عرض می کنم
حاج آقا عالی حفظه الله می فرمودند همینطور که در آخرت، به پاداش یا جزای اعمالت در دنیا، می رسی، در دنیا هم به پاداش یا جزای اعمالت در عوالم قبل می رسی....
تو در عالم الست، ولایت امیر المومنین علی سلام الله علیه و آله را پذیرفتی که در این دنیا، شیعه به دنیا اومدی...
بنابراین اینطور نیست که بگی نعوذ بالله "باری به هر جهته...اگه من در فلان خانواده به دنیا میومدم شیعه نبودم و از این قبیل صحبت ها..."
حالا خدا یه تسهیلات دیگه هم گذاشته که طرف باز بتونه در این دنیا هم، شیعه بشه...
ولی بدا به حال اونی که از شیعه بودن که هیچ، از اسلام فاصله بگیره....
شیعه بمونیم تا آخرش صلوات
با غیرتِما دوباره بازی نکنید
ما،مُرشِدِ مان،امیر فتحِمڪهست
پس لال شده زبان درازی نکنید
سلام علیکم پیشاپیش عید غدیر خم مبارک
ممنونم از سوالات زیباتون و دقیق و حساب شده باعث میشید آدم کلی تحقیق کنه
همین خودش یه عالمه اجر داره
جمعیت زیادی دور حضرت علی (علیه السلام) حلقه زده بودند؛ مردی وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید:
یا علی ! سؤالی دارم . علم بهتر است یا ثروت ؟
علی(علیه السلام) در پاسخ فرمودند :
علم بهتر است ؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شدادمرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود ، سکوت کرد . در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همانطور که ایستاده بود بلافاصله پرسید :
یا اباالحسن ! سؤالی دارم ، میتوانم بپرسم ؟ امام در پاسخ آن مرد فرمود : بپرس ! مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید : علم بهتر است یا ثروت ؟
علی(علیه السلام) فرمودند :
علم بهتر است ؛ زیرا علم تو را حفظ می کند ، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود ، همانجا که ایستاده بود نشستدر همین حال سومین نفر وارد شد ، او نیز همان سؤال را تکرار کرد ، و امام (علیه السلام) در پاسخش فرمود :
علم بهتر است ؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است ، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!
هنوز سخن امام(علیه السلام) به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد . او در حالی که کنار دوستانش می نشست ، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید :
یا علی ! علم بهتر است یا ثروت ؟
حضرت علی(علیه السلام) در پاسخ به آن مرد فرمودند :
علم بهتر است ؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می شود ؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می شود
نوبت پنجمین نفر بود . او که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود ، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد . حضرت علی(علیه السلام) در پاسخ به او فرمودند:
علم بهتر است ؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل می دانند ، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می کنند.
با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت ، مردم با تعجب او را نگاه کردند . یکی از میان جمعیت گفت : حتماً این هم می خواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت! کسانی که صدایش را شنیده بودند ، پوزخندی زدند . مرد ، آخر جمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد:
یا علی ! علم بهتر است یا ثروت؟
امام(علیه السلام) نگاهی به جمعیت کرد و گفت:
علم بهتر است ؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد ، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد. مرد ساکت شد.
هم همه ای در میان مردم افتاد ؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را می پرسند ؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت علی(علیه السلام) و گاهی به تازه واردها دوخته می شد.
در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت علی(علیه السلام) وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید:
یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
امام(علیه السلام) فرمودند:
علم بهتر است ؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می شود ، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد ، پوسیده نخواهد شد.
در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید که امام(علیه السلام) در پاسخش فرمودند :
علم بهتر است ؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش می ماند ، ولی علم ، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.
سکوت ، مجلس را فرا گرفته بود ، کسی چیزی نمی گفت . همه از پاسخ های امام(علیه السلام) شگفت زده شده بودند که ...
نهمین نفر هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید :
یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام(علیه السلام) در حالی که تبسمی بر لب داشت ، فرمود :
علم بهتر است ؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگ دل می کند ، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان می شود.
نگاه های متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود ، انگار که انتظار دهمین نفر را می کشیدند . در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود ، وارد مسجد شد . او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به رو به رو چشم دوخت . مردم که فکر نمی کردند دیگر کسی چیزی بپرسد ، سرهایشان را برگرداندند ، که در این هنگام مرد پرسید :
یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
نگاههای متعجب مردم به عقب برگشت . با شنیدن صدای علی(علیه السلام) مردم به خود آمدند:
علم بهتر است ؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند ، تا آنجا که گاه ادعای خدایی می کنند ، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع اند .
فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود.
سؤال کنندگان ، آرام و سرافکنده از میان جمعیت برخاستند . هنگامیکه آنان مسجد را ترک می کردند ، صدای امام(علیه السلام) را شنیدند که می فرمود :
اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من می پرسیدند ، به هر کدام پاسخ متفاوتی میدادم !
(کشکول بحرانی، ج۱، ص۲۷)
گواهى کمیل بن زیاد به گستردگى علوم امام على(علیهالسلام)
ابوحمزه ثمالى از عبدالرّحمن بن جلدب روایت کرد که کمیل بن زیاد نَخَعى گفت:
على بن ابیطالب(علیهالسلام) دست مرا گرفت و به ناحیه جبّان برد. چون به صحرا رسید، نَفَسِ بلندى کشید و فرمود:
یا کُمِیلُ، اِنَّ هذِهِ القُلُوبَ اوْعِیَةٌ فَخَیْرُها اوعاها یا کُمیلُ اِحْفِظ عَنّى ما اقُولُ:
النّاسُ ثِلاثِةٌ، عالِمٌْ رَبّانى، و مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبیلِ نَجاةٍ، وَ هَمَجٌ رَعاعٌ، لِکُلِّ ناعِقٍ اتْباعٌ یَمیلُونَ مَعَ کُلِّ رِیحٍ، لَمْ یَسْتَضیئُوا بِنُورِ العِلْمِ، وَ لَمَ یَلْجَوؤا اِلى رُکْنٍ وَثیقٍ.
اى کمیل: این دلها مانند ظرفهاست و بهترین آنها نگهدارندهترین آنهاست. اى کمیل، حفظ کن آنچه را که مىگویم: مردم سه دسته اند:
عالم ربّانى، آموزندهاى که بر راه نجات و رهایى است، و مگسان کوچک و ناتوان که از هر آواز کنندهاى پیروى مىنمایند و با هر بادى مىروند. از نور دانش روشنایى نگرفتهاند و به پایهاى استوار پناه نبردهاند.
یا کُمِیْلُ: اَلْعِلْمُ خَیْرُ الْمالِ.
اَلْعِلْمُ یَحْرِسُکَ، وَ اَنْتَ تَحْرُسُ الْمالَ وَ الْمالُ تَنْقُصُهُ النَّفَةُ، وَ الْعِلْمِ یَزْکُوا عَلَى الاْنْفاقِ.یا کُمِیْلُ: مَعْرِفَةُ العِلْمِ دَیْنٌ یَدانُ بِهِ یَکْسِبُهُ الطّاعَةَ فِى حَیاتِهِ وَ جَمیلَ الاْحدُوثَةِ بَعْدَ وَفاتِهِ وَ مَنْفَعَةُ الْمالِ تَزُولُ بِزَوالِهِ. وَالْعِلْمُ حاکِمٌ وَالْمالُ مَحْکُومٌ عَلَیْهِ.
یا کُمِیْل: ماتَ خُزّانُ الْمالِ، وَ الْعُلَماءُ باقُونَ ما بَقِىَ الدَّهْرُ. اعْیانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَ اَمْثالُهُم فى الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ.
اى کمیل، دانش بهتر از مال است. علم تو را حراست مىکند و تو مال را نگهبانى . مال از انفاق نقصان مىپذیرد و دانش با انفاق افزون مىگردد. آشنایى با دانش دینى است که بدان در روز قیامت پاداش داده مىشود و این امر براى انسان اطاعت در زندگى و یاد نیکو را پس از مرگش به دست مىآورد.
منفعت مال با زوالش از میان مىرود. علم فرمانرواست و مغلوب
اى کمیل، اندوزندگان دارایى از میان مىروند و حال آن که دانشمندان باقى هستند تا زمانى که روزگار پا برجاست. وجودهاى دانشمندان گم شده و صورتهاى آنها در دلها موجود است.
ثُمَّ قالَ: ها اِنَّ هیهُنا عِلْما وَ اشارَ اِلى صَدْرِهِ لَوْ اصَبْتُ لَهُ حَمَلَةً بَلَى اصَبْتُ لَقِنا غَیْرَ مَامُونٍ یَسْتَعْمِلُ آلَةَ الدِّینِ فى طَلَبِ الدُّنْیا وَ یَسْتَظْهِرُ بِحُجَجِ اللهِ عَلى اَوْلِیائِهِ وَ بِنِعَمِ اللهِ عَلَى مَعاصِیهِ، اوْ مُنْقادالِحَمَلَةِ الْعِلْمِ، لا بَصیرَةَ لَهُ فى انْحائِهِ .
یَنْقَدِحُ الشَّکُّ فى قَلْبِهِ بَاوَّلِ نْاعِقٍ مِنْ شُبْهَةٍ. اِلاّ لا ذا وَ لا ذاکَ. فَمَنْ هُوَ مَنْهُومٌ بِاللذَّاتِ، سَلِسُ الْقِیادِ اِلى الشَّهَواتِ وَ مُغْرَمٌ بِالْجَمْعِ وَ الادِّخارِ وَ لَیْسَ مِنْ دُعاةِ الدّینِ اقْرَبُ شَبَها بِهِ الانْعامُ یَمُوتُ الْعِلْمُ بِمُوتِ حامِلِیهِ.
آنگاه فرمود:
هان: اینجا علم فراوانى است "با دست خویش به سینهاش اشاره فرمود" اگر براى آن، حاملان و آموزندگانى مىیافتم
بلى مىیابم تیزهوش و زیرکى را که ابزار دین را براى کسب دنیا به کار مىبندد و با حجّتها و براهین خداوند بر دوستانش برترى مىجوید و با نعمتهاى پروردگار بر گناهان خود مىافزاید، و یا مىیابم فرمانبردارى را که از اصحاب و حاملان دانش فرمان مىبرد ولى در پهلوانش بصیرتى به علم ندارد، با نخستین کسى که به ندا در مىدهد شک و تردید در دل او زبانه مىکشد
پس نه اهل امانت است و نه آن. یا کسى است که آزمند لذتها و فرمانبردار شهوات است و یا کسى است که به مال اندوزى شیفته مىباشد و از دعوت کنندگان به دین نیست و شبیهترین چیز به چهار پایان است، آرى دانش این چنین با مرگ صاحبانش از میان مىرود
ثُمَ قالَ: اللَّهُمَّ لا تَخْلُو الاَْرْضَ مِنْ قائِمِ بِحُجَّةٍ إمّا ظاهِرا مَشْهُورا وَ اِمّا خائِفًا مَغْمُورا، لِئَلاّ تَبْطُلَ حُجَجُ اللهُ وَ میثاقُهُ، کَمْ وَ ایْنَ؟ اولئِکَ الاَْقلُّونَ عَدَدا، وَ الاعْظَمُونَ قَدَرا، بِهِمْ یَحْفَظُ اللهُ حُجَجَهُ حَتّى یُودِعُها فى اَشْباهِهِم، هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقائِقِ الاُْمُورِ.
اى کمیل، اندوزندگان دارایى از میان مىروند و حال آن که دانشمندان باقى هستند تا زمانى که روزگار پا برجاست. وجودهاى دانشمندان گم شده و صورتهاى آنها در دلها موجود است
فَباشِرُوا رُوحَ الْیَقینِ، وَاسْتَلانُوا ما آسْتَوْعَرَ الْمُتْرَفُونَ و انِسُوا بِما اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجاهِلُونَ، صَحِبُوا الدُّنْیا بِابْدانٍ ارْواحُها مُعَلَّقَةٌ بِالَْمحَلِّ الاَْعْلى، یا کُمِیْل، اولئِکَ خُلَفاءُ اللهِ فى ارْضِهِ، وَ الدُّعاةِ اِلى بدینِهِ، آه، آه، شَوْقا اِلَیْهِمْ وَ اِلى رُؤْیَتِهِمْ، وَاسْتَغْفِرُوا اللهَ لَناوِلَهُمْ
آنگاه فرمود:
پروردگارا، زمین تهى نمىماند از کسى که حجّت و دین خدا را برپا دارد و آن کس یا آشکار و مشهور است و یا ترسان "بر اثر تبهکارى" و پنهان است .
تا این که حجّتها و پیمان خداوند باطل نگردد. اینان چقدرند و کجایند.
آنان از لحاظ شماره اندکند و از جهت قدر و منزلت با عظمتند. پروردگار با آنها حجّتهاى خویش را حفظ مىکند تا این که آنها این حجّتها را در مانندهاى خود بسپارد دانش و بصیرت با هم براى حقایق امور به آنها روى آورده. پس آنها روح الیقین را لمس کردهاند و آنچه را که ناز پروردگار به نعمت دشوار مىدانند آسان شمردهاند و به آنچه که از آن نادانها وحشت کردهاند، خوى گرفتهاند و با بدنهایى که روحهاى آنها به جاى بسیار بلند آویخته است در دنیا زندگى مىکنند
اى کمیل، اینان جانشینان پروردگار در روى زمین هستند و دعوت کنندگان به دین او مىباشند. آه، آه، بسیار اشتیاق به آنها و به دیدار آنها دارم.
نهج البلاغه، حکمت 147
البته من جواب سوال رو برای جایزه ننوشتم , شما لطف کردید سری قبل جایزه رو دادید و من قدردان زحمات شما هستم
اول به صفای دل ولی را بشناس آنـگـاه محـمـد و عـلـی را بـشناس
کـن دیـده ز انـوار ولایــت روشـن زین جلوه خداوند جلی را بشناس