وبلاگی گروهی

پائی که پیچ خورد....

حدود دو سه هفته ی پیش بود که از خیابانی رد می شدم که وسط مسیر، پای چپم پیچ خورد و نشستم کف خیابان...

حالا از شدت خنده نمی تونستم بلند بشم!! خنده از این جهت بود که قبلش داشتم برای رفیق همراه، از احوالات شهیدی می گفتم که خانمش تعریف می کرد بارها پیش خودم گفتم کاش حداقل زنده بود، ولی مثلا یه جائی از بدنش آسیب دیده بود...به همون هم راضی بودم که خواب دیدم زنده است و فلج شده...نمی تونه راه بره و من از غصه ی اینکه، او اینطوری شده، گریه می کردم...که شهید تو همون خواب گفت ببین طاقت نداری!!پس حسرت بیخود نخور....

حالا تصور کنید ما این صحبت را که کردیم یه دفعه زیر پام خالی شد و نشستم!!...با خودم گفتم تو هنوز طاقت یه ذره درد را هم نداری که درد ایثار را درک کنی.....

ادامه مطلب...
۲۴ شهریور ۹۳ ، ۰۸:۰۰ ۴۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رزمنده

فیلم پزشک

قبل از پست نوشت :

نماز یکشنبه این ماه فراموش نشه 

مطلب مرتبط : می خوای عاقبت بخیر بمیری ؟



گروه جنگ نرم مشرق نقد کامل، نقدی است که در چارچوب یک نگاه کلی، به هر سه لایه‌ی تم، محتوا، و قالب و تکنیک اثر هنری بپردازد. در ادامه به بررسی فیلم پزشک (The Physician)، پرداخته می‌شود.

در این فیلم، یک جوان مسیحی آنگلوساکسون با نام رابرت کول، از انگلیس به راه می‌افتد و در پی آوازه‌ی جهانی ابن سینا، به اصفهان می‌آید تا از او درمان بیماری‌ها را یاد بگیرد. در بین راه عاشق دختری یهودی می‌شود به نام «ربکا» که او هم اتفاقاً به اصفهان می‌آید. پس از یک سلسله اتفاقات در اصفهان، این دو به هم می‌رسند.

ابن‌سینا در محاصره یهودیان + تصاویر // در حال ویرایش

تـم فیلـم

ادامه مطلب...
۲۳ شهریور ۹۳ ، ۰۸:۰۰ ۳۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس زاده

به کوی عشق منه بی دلیل راه قدم.. (1)

امروز قصد دارم درباره جهاد اکبر یا همون جهاد با نفس مطلب بنویسم منتها میخوام از یک زاویه دیگه به این جهاد نگاه کنم قبل از بیان اصل مطلب باید عرض کنم کمترین هدف جهاد اکبر، حفظ شاکله ی انسانی در مراتب مافوق ماده هست ( چون شکل همه در عالم ماده به خاطر سلطه ی اسم ستار العیوب حق به شاکله ی انسانیست) یعنی اگر ولی خدایی وجه مافوق ماده ما را دید به همین شکل انسان ببیند. بلکه هدفی بالاتر از این هم هست و اون موتو قبل ان تموتو هست یعنی یکی از اهداف اصلی جهاد با نفس، دیدن ملکوت و فوق ملکوت عالم هست قبل از اینکه این بدن مادی از ما گرفته شود.

خب ما چگونه جهاد با نفس میکنیم؟ سعی میکنیم حرامهای خدا رو ترک کنیم و به واجبات الهی اهتمام داشته باشیم، خیلی که همت داشته باشیم مستحبات رو هم چاشنی واجبات میکنیم و در حلالهای الهی افراط نمی کنیم (مثل خوردن و تفریحات و ...) یا مثلا از فقرا و ضعفا دستگیری میکنیم و...

بنده میخوام عرض کنم اینها خیلی خوبه اما یک چیز کم داره که اگه اون نباشه این تلاشهای ما بسیار به ندرت به موتو قبل ان تموتو که همون موت اختیاری هست منتهی میشه و در غالب افراد منتهی نمیشه و اون چیزی نیست جز همراهی یک استاد کامل اون هم نه فقط استادی که مطلع هست و تقوا داره... بلکه باید علاوه بر اینها به ولایت رسیده باشه و از اولیای الهی باشه.

خب سوال پیش میاد که اولا چه الزامی هست وقتی که قرآن و احادیث و روایات و اساتیدی مثلا حوزوی یا دانشگاهی وارسته (که فقط از اولیا نیستن) هستن حتما باید خود را در دامن یک ولی خدا بیاندازیم؟ ثانیا این اولیا رو از کجا گیر بیاریم؟ ثالثا اونهایی که دسترسی  ندارن چه گناهی کردن و چه باید بکنن؟ رابعا چطور میشه اطمینان کرد که اینها از اولیای الهی هستن؟

 

ادامه مطلب...
۲۲ شهریور ۹۳ ، ۰۸:۰۰ ۲۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صالح

میهمانی

در دنیا اگر خودت را مهمان حساب کنی و حق تعالی را میزبان ، همه غصّه ها می رود. چون هزار غصّه به دل میزبان است که دل میهمان از یکی از آنها خبر ندارد .

هزار غم به دل صاحبخانه است که یکی به دل مهمان راه ندارد. در زندگی خودت را میهمان خدا بدان تا راحت شوی!

 اگر در میهمانی یک شب بلایی به تو رسید شلوغ نکن و آبروی صاحبخانه را حفظ کن  .

ادامه مطلب...
۲۱ شهریور ۹۳ ، ۰۸:۰۰ ۲۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
چشم به راه

سلام اسم خداست...

امام صادق علیه السلام فرموده اند: "یکی از مواضع تواضع این است که به هرکسی که برخوردی سلام کنی."

به کار بردن این سنت پیامبر انسان را از تکبر محفوظ می دارد.

همین رفتار وسیره پیامبر خدا بود که عالم را متحول  کرد.شنیده اید که آن یهودی که بر سر پیامبر خاکروبه می ریخت،

بیمار شد،پیامبر به عیادتش رفتند ...

ما اگربودیم می گفتیم:خدا کند هلاک شود!ولی پیامبر به عیادتش رفتند...شاید ما تحمل این رفتار پیامبر را نداشته باشیم...

یهودی پیشکشمان،دست کم به فامیل،به همسایه،به مشتری ها،به دوستان خودمان سلام کنیم ...

ادامه مطلب...
۲۰ شهریور ۹۳ ، ۱۵:۰۰ ۲۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
افسر جنگ نرم

قربة الی الله...

می گفت پسری بود خیلی فقیر که عاشق دختر پادشاه شد...
به خاطر فقری که داشت جرات نمی کرد به خواستگاری دختر بره..اما از طرفی هم یک دل نه، صد دل عاشق شده بود...
تا اینکه یکی از دوستانش که در دربار شاه، کار می کرد گفت شاه، از آدم های مذهبی، بدش نمیاد و احترام براشون قائله...
بیا یه کاری بکنیم و اون کار اینه که تو بری تو غار فلان کوه، چند وقتی نماز بخونی تا اطرافیانت بدونند که تو رفته ای برای عبادت...
منم روزی که شاه برای تفریح از قصر خارج میشه، میارمش اونجا و طوری وانمود می کنیم که به صورت اتفاقی تو را اونجا دیده ایم...و برای شاه از خوبی های تو می گم و اینکه تو آدم مذهبی ای هستی و خلاصه، خوب که باب صحبت باز شد موضوع عشق و عاشقی تو را هم مطرح می کنیم...مسلما شاه اگه قبول هم نکنه، مجازاتت هم نمی کنه...
پسرک قبول کرد...
ادامه مطلب...
۲۰ شهریور ۹۳ ، ۰۸:۰۰ ۳۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رزمنده