به تصویر زیر خوب دقت کن، چون خیلی باهاش کار داریم
تصورت ازش چیه؟
معمولا
نویسنده وبلاگ مطلبی می نویسه و بقیه دوستان نظرشان را درباره اون مطلب بیان می
کنند. امروز که آخرین مطلب سال 1393 را می نویسم دوست دارم هر کدوم از شما
بزرگواران که این مطلب را می خونید حداقل یه نکته خوب و آموزنده درباره هر موضوعی
که دوست دارین اینجا بنویسید. یعنی لزومی نداره حتماً نظرتون درباره موضوعی که من نوشتم
باشه. حتی می تونید لینک یکی از مطالب خوب وبلاگتان را اینجا بذارین تا بقیه
دوستان هم ازش استفاده کنند.
حضور هیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست.
خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده
برای کمال ما، خوش آن روزیی که دریابیم جادوی حضور یکدیگر را...
و اما بعد...

الا یا ایها المهدى! مدام الوصل ناولها
که در دوران هجرانت بسى افتاد
مشکلها...
صبا از نکهت کویت نسیمى سوى ما آورد،
ز سوز شعله شوقت چه تاب افتاد در
دلها....
چو نور مهر تو تابید در دلهاى
مشتاقان،
ز خود آهنگ حق کردند و بربستند
محملها....
دل بىبهره از مهرت، حقیقت را کجا
یابد؟
حق از آیینه رویت، تجلى کرد بر
دلها....
به کوى خود نشانى ده که شوق تو محبان
را
ز تقوا داد زاد ره، ز طاعت بست
محملها....
به حق سجاده تزیین کن، مَهِل محراب و
منبر را
که دیوان فلک صورت، از آن سازند
محفلها....
شب تاریک و بیم موج و گردابى چنین
هایل
ز غرقاب فراق خود رهى بنما به
ساحلها.....
اگر دانستمى کویت، به سر مىآمدم
سویت!
خوشا گر بودمى آگه، ز راه و رسم
منزلها....
چو بینى حجت حق را، به پایش جان فشان
اى فیض!
متى ما تلق من تهوى، دع الدنیا و اهملها......
فیض کاشانی