داشتم به جمله بندی مطلبی که می خوام بنویسم فکر می کردم که یکی از رفقا زنگ زد و گفت یه بنده خدائی بهش مراجعه کرده بوده که براش یه جا پیدا کنه که تو این سرما، بی خانمان نمونه...حتی طرف گفته بود میشه بیام تو مسجد و شبها تو مسجد بخوابم؟....
یخ کرده م...
وقتی نشستم پای سیستم دستم به نوشتن نمی رفت...همینطور فقط مطالب را می خوندم...
میگم که هر وبلاگی خط خودشو داره یکی سیاسی یکی عاطفی یکی... به هرحال هرکی کار خودشو میکنه! اگر هم رفتی یه وبی و از سبک و سیاقش خوشت نیومد که خیلی شیک و مجلسی میای بیرون و دیگه هم نمیری که نخوای به فکر و خط و قلم نویسنده ایراد بگیری! چرا یوقت طرف داره اشتباه میکنه و تویی که متوجه میشی بهش تذکر میدی اما گیر نمیدی... اگه گیر بدی و هی بری و بیای انوخته که میگن: اگر با من نبودش میلی چرا... "باقیشو بگید..." ،بله عرض میکردم که باید اینطوری باشه که هرکی هدف خودش رو داشته باشه
ولی اینجاا وقتی داره گروهی اداره میشه بنظرم بهتره همه جور مورد داشته باشه مثل یه روزنامه که ستون های مختلفی داره! از سیاسی و اجتماعی گرفته تا طنز و دینی و عرفانی و.... اونجوری تنوع برای مخاطب ایجاد میشه! (به به دارم مدیر بازی درمیارم!) تصمیم گرفتم امروز یه پست متفاوت بذارم!!
ادامه مطلب چندتا مطلب میتونید بخونید نه بهتر بگم ببیند فقط تصوبرها رو میذارم اگ باز نشد رو لینکش کلیک کنید!
به تیتر هم ایراد نگیرد بهترش به ذهنم نرسید! دعا کنید خدا من رو هم به راه راست هدایت کنه!
-آقا مگه نمی گیم الف ب پ ت ث...؟!!
-بله...
-خب این همه به هم ریختگی برای چی؟
- به هم ریختگی؟!!
-صفحه کلید را میگم دیگه...اصلا ترتیب درستی نداره!! آدم نمی دونه چی به چیه؟!! یکی شرقه و دیگری غرب...
تازه دو زاری م افتاد...
گفتم اینطوری هم نیست که بی قانونی باشه...بسته به اینکه با چه حروفی بیشتر
سر و کار داری، جای اونها طوریه که زود هم پیداشون کنی...مثلا حرف "پ"
خیلی کاربردی نیست واسه همین هر بار هر جا دلش خواست میره!! باید بگردی
دنبالش ببینی این بار دیگه کجا رفته!!
برخی از حروف را می بینی، کلیدش اصلا کنده شده اما باز حواست هست اون چه حرفی بود....با این حال باهاش کار می کنی و اون هم با این حال، کارش را انجام میده...
تفکر نوشت:
خدا تنها روزنه ی امیدی است که هیچگاه بسته نمی شود...
تنها کسی است که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد...
با پای شکسته هم می توان سراغش رفت...
تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر می خرد...
تنها کسی است که وقتی همه رفتند، می ماند...
وقتی همه پشت کردند، آغوش می گشاید...
وقتی همه تنهایت گذاشتند ، محرمت می شود...
و تنها سلطانی است که دلش با بخشیدن آرام می گیرد، نه با تنبیه کردن...