وبلاگی گروهی

السلام علیک یا ...

بسم الله الرحمن الرحیم

توی اون خیل جمعیت وارد صحن امام حسین علیه السلام شدم ، سرمو کمی آوردم بالا و دستم رو گذاشتم روی سینه و شروع کردم به سلام دادن :

السلام علیک یا

ادامه مطلب...
۲۳ آذر ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس زاده

خواستگاری با شهید ...

بسم الله الرحمن الرحیم

به حاج یدالله، یک خانه در کرج برای سکونت اهدا کرده بودند. حاج یدالله- از آن جا که در همه امور زندگی، برای بچه‌ها یار و یاور بود- همراه با یکی از دوستان، برای خواستگاری دختر خانمی، به خانه پدر آن دختر میروند. پس از صحبتهای اولیه، خانواده دختر میپرسند که آیا آن برادر، خانه دارد یا نه؟ آن برادر هم به خاطر صداقت میگوید: «نه، ندارم!»

ادامه مطلب...
۲۲ آذر ۹۴ ، ۰۸:۴۴ ۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس زاده

... وَ کانَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیراً

بسم الله الرحمن الرحیم

نقاش مشهوری درحال اتمام نقاشی اش بود. آن نقاشی بطورباورنکردنی زیبا بودو میبایست در مراسم ازدواج شاهزاده خانمی نمایش داده میشد.

نقاش آنچنان غرق هیجان ناشی از نقاشی اش بودکه ناخودآگاه در حالیکه آن نقاشی را تحسین میکرد، چند قدم به طرف عقب رفت. نقاش هنگام عقب رفتن پشتش را نگاه نکرد که یک قدم به لبه پرتگاه ساختمان بلندش فاصله دارد.

ادامه مطلب...
۲۱ آذر ۹۴ ، ۰۸:۲۰ ۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
راحله سادات

علم 6 ( سخن آخر)

این هفته بحث علم رو به اتمام رسوندم... وسع من همین قدر بود... اما توی این چند هفته ای که مشغول تفکر در این باب بودم  برای خودم خیلی برکت داشت... خدا انشا الله باب علم رو به روی همه اهل ولایت باز کنه....

باب ما شیعیان رو به یاد اون حدیث رسول اکرم میندازه:

انا مدینة العلم و علی بابها...

اگر بخوایم به ظاهر لغوی این حدیث بسنده کنیم باب یعنی درب... و وقتی شما از در عبور کردی و وارد مدینه شدی دیگه کاری با باب نداری...

اما اجازه بدیم خود حضرت امیر این باب رو برای ما تشریح کنن...

ادامه مطلب...
۲۰ آذر ۹۴ ، ۰۹:۱۶ ۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صالح

دعا یادت نره....

دفعه اولی بود که مستقل می رفتم مشهد....اصلا یه حس بزرگ شدنی به آدم دست میداد که نگو!!

ادامه مطلب...
۱۸ آذر ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۲۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رزمنده

برخوردها باید درست باشد ...

بسم الله الرحمن الرحیم

نمیدونم چرا عادت ندارم از سفرهام سفرنامه بنویسم با این که خیلی به مسافرت میرم ، چه شخصی ، چه کاری و چه خانوادگی و عادت هم ندارم که هی بگم که کجا بودم و کجا میرم و کی رفتم و کی اومدم ، اینی هم که باب شده که توی اینستا و جاهای دیگه یهویی میندازن و سلفی و اینها رو نمیدونم چرا خوشم نمیاد اصلا از این کارا ...

اما دوست دارم کمی از سفر کربلا بنویسم که چقدر باعنایت و نگاه ما رو همه چیزمون رو جور کردند و بردند و آوردند از گرفتن ویزا تا برگشتمون به تهران اما از حوصله خوندن خارج هست

تیکه تیکه سفر روضه ای بود برای خودش اما

ادامه مطلب...
۱۷ آذر ۹۴ ، ۰۹:۵۸ ۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس زاده