یا ناصرنا
چند شب پیش دنبال یه وسیله ای بودم که در طی عملیات گشت! رفتم به سالهای دور...
چطوری؟
عرض می کنم...
بنام خدا
چندتا پزشک را آورده بودند خط برای درمان اولیه در عملیات جدید
بنام خدا
وقتی میری عید دیدنی و دوتا رزمنده بر جسب اتفاق باهم میشینند کلی خاطرات جالب و گاها ناب گیرت میاد و به دلیل عید بودن بیشتر خنده دارهاش رو تعریف میکنند، میگفت:
بسم رب الحسین
نیمه شب وارد بین الحرمین شدیم، جمعیتی وسط بین الحرمین حلقه زده بودند و داشتند سَب دشمنان علی(ع) و خاندان مطهرش را میگفتند با صدای بلند و ریتم خاصی
و عده ای هم فیلم برداری میکردند
نمیدانم این جماعت
بسم الله الرحمن الرحیم
این روزا هرجا میری، به هر کسی زنگ میزنی، به هر کسی پیام میدی، هر وبلاگی میری، هر کانالی رو نگاه میکنی یا صفحات اینستا رو نگاه میکنی