عموی خوبم ابالفضل، بیا در خیمه ها
اگر نشد آب مهیا، مکش خجلت زما
تشنه یک جرعه از جهد و ایمان توئیم
یا ابوفاضل مدد، یا ابوفاضل مدد
امروز، دوم محرم....
حسین رسید به کربلا...واویلا...واویلا....
خودت، روضه خوان باش....
حرفی ندارم.....
اعتراف!! نوشت:
خودم می دونم این پست، خیلی طولانیه... دیگه همینه که هست!!
شوخی کردم...
خداوکیلی نهایت خلاصه نویسی را به کار بردم ..خوندنش خالی از لطف نیست...
هر کسی هم خواست بیشتر بدونه یه سر به کتاب "ولاء ها و ولایت ها" نوشته ی استاد مطهری بزنه...
رفتی عرفه...
رسیدی به اون قسمت که فرمود "وَاَکْمِلْ لَنا حَجَّنا..."
فکر کردی چرا حسین مناسک حج را رها کرد؟...
برخی میگن بابت اینکه دشمن می خواست تو مسجد الحرام، با حسین بجنگه و نباید حرمت کعبه از بین میرفت...
اما به نظرم اگه این اتفاق می افتاد اون قدر که به ضرر دشمن بود به ضرر حسین نبود....
دارم فکر می کنم حسین می خواست بگه حتی حج تو اگه با ولی نباشی، قبول نیست...
"کعبه، سنگی است که ره گم نشود..."
هر که با ولی است بسم الله...دیانت تو باید با سیاست تو، یکی باشه و برعکس...
"حق من رو می خوری؟!!...
باشه..اما بدون، قیامت، باید جواب پس بدی...
حالا برو خوش باش.."
می پرسم "چی شده؟.."
میگه "نامرد!!فکر کرده می تونه قسر در بره...ما هم خدائی داریم..از حلقومش می کشم بیرون!!"
خنده م گرفت...
گفتم "بابا کوتاه بیا مومن...اون قدر که ما بدهکاریم، طلبکار نیستیم..."
میگه "چی میگی واسه خودت؟!!
من هر کی را نفرین کنم، بدبخت میشه!!
حالا ببین، این خط، این نشون!!..اگه ندیدی به روز سیاه بشینه!!"