بســـم ربـــ الشهـــدا...}
داستان 1)من اسامی بچه های سپاه را برای نگهبانی دادن تنظیم میکردم ...
سلام دوست بزرگوار
ان شا الله اگه توفیقی باشه بعد ماه رمضان مطلب بعدیم رو مینویسم
توی این ماه اگه قابل باشم به یادت هستم شما هم برادر کوچکت رو فراموش نکن
حتما بهتون سر میزنم
هر کجا یاد خدا بود تو را یادم هست
هر کجا ذکر خدا بود مرا یادآور
نقاشی ش را آورد جلو...
گفت ببین چی کشیدم؟
نگاه کردم...با دقت...انصافاً قشنگ کشیده بود...
گفتم توضیح بده چی کشیدی؟
گفت این خونه است...این مامان..این بابا...اینجا رودخونه است...ماهی ها توشن...اینها درختند...
خلاصه یکی یکی توضیح میداد..
لامپ داخل خونه هم که طبق معمول از بیرون خونه نمایان بود!!
مامان و بابا هم که همیشه بزرگتر از خونه کشیده میشن....
توضیحاتش که تموم شد شروع کردم!!
بسم الله الرحمن الرحیم
خیلی با دقت بخوانید لطفا
با این که این رو مدتها قبل خونده بودم اما روی شبکه مجازی بازم برام اومد و تازگی داشت گفتم شما هم بخونید و اگه قبلا خوندید مجدد بخونید
از علامه جعفری پرسیدند چه شد که به این کمالات رسیدید؟
ایشان در جواب خاطره ای از دوران طلبگی تعریف می کنند که هر چه دارند از کراماتی است که به دنبال این امتحان الهی نصیبشان شده است.
سلام دوستان عزیز
مطلب این هفته کمی طولانی تر است.
قطعا موردهایی را که ذکر شده همه ى شما یهتر از هرکسی میدونید..
اما گاهی باید حرف هایی تکرار شود تا اشتباهات تکرار نشود.
10 چیزی که نباید از کسی توقع داشته باشید..