امروز خیلی روز سختی هست برای مطلب علمی و استدلالی نوشتن...
از ابتدای هفته در فکرم می آمد که من چطور میخوام روز جمعه مطلب "ماهیت علم " رو بنویسم
همیشه هم برام سوال هست که اون روحانی هایی که جانی دارن چطور شب تاسوعا و عاشورا رو میتونن حدود نیم ساعت چهل دقیقه حرفهای استدلالی بزنن... چون حال حزن و اندوه بر انسان غلبه میکنه...
و غالبا هم دیدم اگر در شبهای اول مثلا چهل دقیقه بحث خودش رو پیش میبرد و بعد ذکر مصیبتی میکرد توی شبهای آخر نهایتا ده دقیقه تا یک ربع بحث شبهای قبل رو دنبال میکرد و بعد مابقی جلسه رو به ذکر مصیبت میپرداخت...
در بین یاران و اهل بیت امام حسین هر چند احوالات همه شون انسان رو متاثر میکنه اما احوالات دو نفر خیلی منو ویران میکنه
یکی حضرت ابوالفضل و دیگری حضرت زینب
شاید دلیلش این باشه که هیچ کدوم به اندازه این دو بزرگوار در ولایت امام حسین، ذوب و محو نشده بودن...
حالات حضرت زینب بعد از عاشورا تا وفاتش انسان رو بیچاره میکنه...
یادمه اولین باری که به صورت جدی و عمیق برای واقعه کربلا اشک ریختم در سال آخر دوره دانشجویی ام بود