وبلاگی گروهی

امروز چند شنبه است؟...

یادش به خیر دوران مدرسه...

یادمه اول مهر، ابوی گرامی می رفت کلی لوازم التحریر می خرید و چون حوصله نداشت هر از گاهی مجددا پول بده بابت مداد سیاه و مداد قرمز، این دو مورد را بسته ای می خرید...ولی خب تحت نظارت مادرم، تا مدادت به ارتفاع یکی دو سانت نمی رسید حق نداشتی مداد جدید برداری....

ادامه مطلب...
۲۷ آبان ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رزمنده

عرصه ی فرهنگی،عرصه ی جهاد است

یه وقتهایی فکر میکردم توی روضه ها باید برم یه گوشه بشینم

خودم باشم و خدا

اصلا اگه نگاه کسی روی من بود نمیشد که اشک بریزم...

این محرم خدا درسی به من داد....

یک شبی روضه بودیم...

هر چه کردم نه اشکی نه غمی...

مونده بودم چیکار باید بکنم..

چشم گردوندم بین جمعیت...

مجلس عزا نبود انگار

صورتک ها مصیبت زده نبودن...

اما یک جفت چشم سرخ از اشک، وسط جمعیت،

باعث شد حال مصیبت در من هم غالب بشه...

ادامه مطلب...
۲۶ آبان ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مَروه

شهید محمدحسین مرادی

بسم الله الرحمن الرحیم

.

پی نوشت:

+ نمیدونم چرا اصلا امروز نمیتونم بنویسم

++ بزرگواران انتشار پوستر مراسم دومین سالگرد شهادت شهید را لطفا اقدام نمائید.

۲۵ آبان ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس زاده

یکشنبه های جا افتاده!!

حسرت نبرم به خواب آن مرداب *  کآرام درون دشت شب خفته است

دریایم و نیست باکم از طوفان  * دریا همه عمر خوابش آشفته است..

شفیعی کدکنی


اول سلام و درود برهمه ؛دوم عذرخواهم بابت مطلب ننوشتن هام

و اما بعد

+ یروز به یکی از دوستانم گفتم شاید از فانوس انصراف بدم گفت نه فانوس به سبک نویسندگی تواحتیاج داره،(الان متوجه شدید من سبک دارم؟متوجه شدید خیلی فروتن هستم) اما جدای شوخی این فراموش کردنهام خودم روهم آزار میده عذر میخوام واقعا... اما این رو قبول دارم اکثر دوستان اینجا یا خیلی ماهرانه و درست حسابی مطلب میذارن یا سلسله مراتبی هست وتنها کسی که همه جی از همه جا و خیلی ضعیف مطلب میذاره منم،خب این هم یه امتیاز مثبت و متنوع میشه؛ القصه خودم روتوجیح کردم تموم شد رفت :)

+ شعری رو که گذاشتم حتما حتما باخودتون زمزمه کنید حس مثبتی داره

و بعد هم حلال کنید یه مدتی نیستم بعد برگشت اگه توفیقی بود درخدمتم نبود هم شما فانوس رو همینجوری سخت وغیرمتنوع تحمل کنید و تنهاش نذارید :)

+ ببخشید دیگه وقت نداشتم دوتا متن بنویسم همونی که تووب خودم گذاشتم اینجا هم میذارم(البته که اینجا هم وب خودمونه)

میگفت اربعین تعزیه خوانی صاحب الامر است؛ومن میپنداشتم یعنی حتی اگر شده سیاهی لشگر...اما باید بود!و گفت اربعین تمرین قیامت است، صحرای محشر...و من اندیشیدم گر تمرین نباشد، مردود شدن حتمی است!

پس به جانب سرزمینی میشوم که سَری سرشار از سِر امن یجیب هایش را بر ستیغ تیغ ها و به زیر سُم ستوران قنوت گرفته است...

من به جانب آن حضیضی روانم که عزیز ترین فراز عالم است...غزل پاره ی خدا را عزم زیارت دارم...و تمنای یک اذن مدام...باشد تا ادخلوها بسلام آمنین گردم...

ان شالله لایق باشم به یادتون هستم..

التماس دعا

۲۴ آبان ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
وخدایی که دراین نزدیکیست ..!

یک کلمه = یک سرنوشت

بسم الله الرحمن الرحیم

ﮐﻼﺱ ﺍﻭﻝ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ، شیراز ﺑﻮﺩﻡ ﺳﺎﻝ ١٣٤٠، ﻭﺳﻄﺎﯼ ﺳﺎﻝ ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ اصفهان یک ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﺳﻤﻢ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ. ﺷﻬﺮﺳﺘﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩﻡ، ﻟﻬﺠﻪ ﻏﻠﯿﻆ ترکی قشقایی، ﺍﺯ ﺷﻬﺮﯼ ﻏﺮﯾﺐ. ﻣﺎ ﮐﺘﺎﺑﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺍ اناﺭ ﺑﻮﺩ. ﻭﻟﯽ اصفهان ﺁﺏ ﺑﺎﺑﺎ. معضلی ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ، ﻫﯿﭽﯽ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ.

ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺗﻮ ﺷﻬﺮ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻫﻢ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﺧﺒﺮﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺍﻭﻝ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﻧﺒﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﺑﺎ ﺳﺨﺘﯽ ﻭ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﺩﺭﺳﮑﯽ ﻣﯿﺨﻮاﻧﺪﻡ.

ادامه مطلب...
۲۳ آبان ۹۴ ، ۰۸:۱۵ ۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
راحله سادات

علم (2) ادامه بحث جامعیت و ... فیزیک و متافیزیک

در مورد مطلب علم عارضم خدمت دوستان که طبیعی هست مطلب کمی نیاز به دقت و تامل داره و ممکنه قدری سنگین باشه و مستلزم تمرکز بیشتر... 

هر چند من واقعا سعی کردم عامیانه بنویسم و مثالهای فراوان بزنم تا همه فهم بشه

اما ماهیت بحث طوری هست که نمیشه سبک تر از این باشه... 

لذا انتظار ندارم همه مطالعه اش کنن شکر خدا بقیه دوستانم در فانوس جزیره قدرت نوشتاریشون طوری هست که هم مفید بنویسن و هم خوانندگان رو جذب کنن... 

من چون میبینم ما الان در مقطعی از تاریخ قرار گرفتیم که جوونها باید خیلی از شیوه های غلطی که چند قرن هست که به ملت ها تحمیل شده رو بشکنن و تحولی بر مبنای دین و حکمت ایجاد کنن چه در عرصه سیاست و اقتصاد... چه در عرصه سبک زندگی و عقاید... چه در عرصه علم...

ادامه مطلب...
۲۲ آبان ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صالح